???????? رفاقت????????
فدای معرفت آن رفیق دیرینم
بخیر، یاد تو و خاطرات شیرینم
من از مرام تو ای دوست یادها دارم
هنوز هم ز تو مهر و وفا همی بینم
هماره چهره خندانت آرزوی من است
ز باغ معرفتت شاخه ای بر چینم
مراست قوت قلبی گل وجود شما
به وقت مرگ قدم نه همی به بالینم
هزار چهره رفیقان مدعی رفتند
بگو که گم بشوند من یگانه ام اینم
برای حرص و طمع چهره را نیالودم
یگانه ام و صداقت بُوَد در آئینم
????????????????????????
نسیم صبحی اگر آیدت ز کوی من است
و خنده بر گل روی تو آرزوی من است
من از دیار رفاقت اگر گلی چینم
فرامشم نشود جزئ خلق و خوی من است
اگر چه جام تهی است از شراب مرد افکن
نثار جام رفیق آنچه در سبوی من است
سر از "یگانه" و آن آستان حضرت دوست
که هر چه او بپسندید آرزوی من است
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 08 آذر 1400 11:22
امیر وحدتی 09 آذر 1400 09:39
????????????????
محسن جوزچی 08 آذر 1400 20:39
درود بیکران ،بسیار زیبا سرودید ،جسارت بنده را ببخشید ،شعر شما قالب غزل نمیباشد ،ردیف در آن رعایت نشده
امیر وحدتی 09 آذر 1400 09:50
عرض ادب و سپاس از لطف جناب جوزچی،
ادیب توانمند و از راهنمایی سازنده و صمیمی تان
سپاس دو چندان. غزل رفاقت در دو بخش جداگانه
سروده شده است. در بخش اول همانطور که فرموده اید،
ردیف رعایت نشده است.
حضورتان عارضم که:
غزل قائم به ردیف نیست و میتواند بدون رعایت آن
سروده شود ولی کمی سخت است.
مثل غزل زیبای سعدی که می فرماید:
ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
پندارمت از روضه بستان بهشتی
دور از سببی نیست که شوریده سودا
هر لحظه چو دیوانه دوان بر در و دشتی
مجددا از تذکراتتان سپاسمندم و منتظر راهنماییهای
حضرتعالی و سایر اساتید گرانقدر هستم.
????????????????