سخت است دل کندن از خیالی که تنهایی هایم را زندگی می کرد
طفل خیالی که هیچ وقت بالغ نشد
خسته از آغوش نامادری
ناکامی هایش را زار می زد...
دست هایم از آستین صبر بیرون مانده
وپای خواستنم دراز تر از گلیم
اما شب نومیدی تیره تر از آن است که کرم شب تاب امیدم راهی به دنیای سرد وبی مهرش بیابد...
دیگر فرقی نمی کند ماه از مشرق کدام روزنه طلوع کند
یا خورشید چشمانش کجا و کی بر سرزمین کدام دلبر می تابد
پایین می کشم فتیله ی آن کور سوی محال را...
گذشتم از رویایی که خود نوشتم در دفترسرنوشتم
می کنم آن صفحه را، درد دارد و جای خالی اش همیشه افکارم را بیمار خواهد کرد...
اما خدواندا گله دارم از توکه میوه ای ممنوعه را در باغ آرزوهایم رویاندی و خیال شیرینش را در کام تلخم...
#فاطمه_مهری
#دلنوشته
#بداهه
1401/3/13
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 14 خرداد 1401 19:54
درود بر شما
فاطمه مهری 15 خرداد 1401 21:52
درود و سپاس فراوان استاد عاجلو
مهدی فصیحی رامندی 15 خرداد 1401 18:04
درودها
گاهی اوقات دیگه فرق نداره چجوری میگذره
حرف دل زدید بانو مهری
پایدار و مانا باشید ????
فاطمه مهری 15 خرداد 1401 21:53
درود جناب فصیحی
نوش نگاهتون، سپاس از نگاه پر مهرتون
محمد نیک روش 15 خرداد 1401 22:11
عرض سلام و احترام
سرکار خانم مهری
زیبا قلم زدید و پر احساس.
پاینده باشید
فاطمه مهری 17 خرداد 1401 01:22
درود استاد نیک روش
سپاس از نگاه زیباتون، بمونید به مهر