3 Stars

اولین پیمان شکن

ارسال شده در تاریخ : 25 اردیبهشت 1401 | شماره ثبت : H9420813

بی وفایی بدترین ظلمی است در نزد خدا
باعث هجران شود انسان ز پیمان ها جدا

عهدشکستن باعث شرمندگیست پیش خدا
رحمتش دورست از انسانِ بد پیمان خدا

اولین پیمان شکن ابلیس ملعون است، بَشر
از غرور و کبر خود افتاد در این سودای شر

چون تمرد کردخدایش را فرو رفت در شرر
سجده برانسان نکردچون برتر از او شد بشر

علت طردش ز درگاه خدا بود یک خطا
سجده بر انسان نکرد و خود نمود اهل جفا

یک تمرد باعث بطلان سال ها شد وفا
وای به انسانها که دارد این همه ظلم وخطا

عهد و پیمان نشکنید درمان ندارد این بلا
آخر بیعت شکستن هَمُ وغم است مبتلا

کوفیان پیمان شکستند آخرش شد کربلا
با علی پیمان نبستند در غدیر گشتند جدا

هر بلائی مبتلایم علتش بد عهدی است
ظاهرا هوشیاریم اما درحقیقت مستی است

هر کجا آواره ای دیدی بدان عهدی شکست
زندگی آسایشی دیدی بدان عهدی نشست

بی وفایان را خدا هرگز نمی بخشد ،بدان
کل عمرت را بشین و با ریا قرآن بخوان

عابدی نزد خدا ارزش ندارد ای بشر
عبدی باید کرد خدا را عابدی شد دردسر

شش هزار سال عابدی کرد، شد رجیم دربدر
چندصباحی بندگی کرد، شد رسولش بر بشر

چون که عابدمدعی باشد طلب کار خداست
اول و آخرخداوند است طلب کاری جفاست

عبد ، اما هر چه دارد را بده کار خداست
جزخداوند و رسولانش ز هر راهی جداست

فکر و ذکرش بندگی باشد طلبکاری خطاست
صاحبِ بانکِ خلایق ها ،بدهکارست جفاست

هر بلائی ما گرفتاریم دقیقا فعل ماست
ظلم ظالم هم یقینا ظلمی از ما سوی ماست

جانشین گشتیم خدا را در زمین و آسمان ها
پس چرا در راه شیطان جستجو شد آرمان ها

هرچه دیدم در جهان جز بخشش ایزد نبود
شد به ساعتها تفکر ، راندن ابلیس چه بود

علتش دیدم طلبکار گشته ابلیس از خدا
گفت بدهکاری تمرد کرد نمود از خود جدا

پس به هوش باشیدانسانها،بدهکاریم به او
بی نیاز مطلق است و ما نیاز داریم به او

قدرتش مافوق قدرتهاست ، همه تسلیم او
عاشق و بنده نوازست جان کنیم تقدیم او

قدمی بریم به راهش میبینیم صورت ماهش
مجنون ودیوانه میشیم وقتی ببینیم نگاهش

انقدرجمیل ونازِاست اغوشش همیشه بازست
رمز آن علی بیان کرد راه آغوشش نماز است

دلم آشوبِ آشوب است از این دنیای بی ارزش
که باعث می شود انسان حضور رَب کند لرزش

هوای نفس پرستش؛ بر رسالت ها کند لغزش
عبادت را خرافات و شب و روزش شود ورزش

به گاهی آنقدر انسان درون جهل فرو گشته
به انکار خدا پرداخته ، گاهی هم خدا گشته

توان دفع مرگ خود ندارد مدعی هم هست
به ظاهر دکترا دارد حماقت کرده او را مست

شنیدم دکتری می گفت که انسان اولش ژن بود
تکامل یافته ی دنیاست کی گفته خلقش گل ِبود

مرور روزگاران کرد به شکلش جسم انسانی
قضاوت با شما باشد بنامیم او چه حیوانی

بگو حافظ خدایت کیست که دکتر هم بداند
حماقت پی برد از نو رود مکتب بخواند

جهالت ارث بَردجاهل که ارثش جهل ارث است
بفارسی تو پرستارش بگی گوید که نرس است

خدای من همان قلب و نفسهای طپنده است
همان احساس دلتنگی و آواز پرنده است

همان پرواز زنبور و همان مار خزنده است
همان آهوی آرام و همان شیر درنده است

همان دریای ارام و همان آب رونده است
همان روزی رسان کل موجودات زنده است

همان حسی که در پرهای زیبای پرنده است
همان نورهدایت گر که درموجود زنده است

هرچه میگویند بگویند امر ربت گوش کن
بنده باشی پادشاهی زندگی را نوش کن

عهدوپیمان را وفا و دوری ازظلم وجفا کن
چند صباح زندگی را تا توان داری صفا کن

مرحبا حافظ تو عبدی کن نترس از روزگار
دوری کن از عابدان بر خود نگیر اموزگار

هر بدی ، دیدی ببخش و اندرونت پاک کن
با خدایت درد و دل کن رازهایت خاک کن

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 121 نفر 234 بار خواندند
امیر عاجلو (26 /02/ 1401)   | بابک قدمی واریانی (26 /02/ 1401)   | حافظ کریمی (26 /02/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (26 /02/ 1401)  حافظ کریمی (28 /02/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا