تا واجب الوجود تراوای لادنم
اغوای بقعه های بهاری برهمنم
از رودهای ژرف سخن ،آمدم شبی
لبریز از بنفشه و برفست دامنم
آه ای یقین ممتد واشوره زار غم
در بند های موج خروشی سترونم
تارون ساز تلخ عبوسانه ، دوزخم
عطرین محض ناوک پردیس روشنم
با پولک و شراره ی تلی ز بامداد
پوشانده ام سکوت نم الود ساتنم
با بوسه های بید ختن، باد میتند
در چنگ صلح و رزم سیه فام خرمنم
آیینه در نهایت جان ، مینشانمت
با سوی آشنای تو ، گرم شکستنم
می آیی از تغافل برفین دوردست
میپرسی از پرندگی دل سپردنم
میتابی و جهان عبث زنده میشود
می رویم از سریر دل انگیز گلشنم
آغوش شهد، باز کن ای بی رقیب شهر
تا ابرکان گرم ِ دو چشم غنودنم
در جمعه های شروه ابلیس ، آبیم
میخواهمت ،بهانه تویی ، سرخ بودنم..
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 10 آذر 1401 20:18
.مانا باشید و شاعر
سیده نسترن طالب زاده 13 آذر 1401 19:56
درود و سپاس
منوچهر فتیان پور 11 آذر 1401 09:31
درود برشما بانو
زیبا سرودید
سیده نسترن طالب زاده 13 آذر 1401 19:56
درودتان گرامی
سپاسگزارم
کاظم قادری 13 آذر 1401 10:38
سلام و درود
من باز سردرگم از معنی شعر شما و ارتباط واژه ها باهم شدم برای نمونه به یک بیت اشاره میکنم
از رودهای ...چرا شب؟؟ من کار به تشبیهات و استعاره ها ندارم در این بیت سعی میکنم به سادگی معنی کنم
من از رو دهای جاری آمدم یعنی از رودی که جاری میشود من به همراه آن آمدم اما در مصرع بعد گفته اید لبریز از بنفشه هم هستم
اگر چیزی به همراه آب جاری روان شود مثلا بنفشه آیا انقدر منسجم و پیوسته می ماند در آب روان که گفت لبریز از آن هستم خاصیت اب پراکنده کردن گلها است نه پیوستن آنها باهم حالا چرا بنفشه علت خاصی دارد؟؟بنفشه نمایانگر چه چیزی در رود جاری است و نشانه ی چیست؟؟
گفته اید برفست دامنم اگر در دامن برف دارید چجوری میشود با دامن پر برف در آب جاری شد و برف آب نشود ؟
چرا دامن پر از برف ؟ نشانه ی چیست؟ اگر منظور این است که من از دامنه ام که پر برف است و تامین کننده ی اب رود هستم دیگر نمیشود گفت در اب با همان برف هم جاری ممیشوم یعنی همزمان هم آب رود را تامین میکنم هم با همان برفی که در رود جاری میشود و آب نمیشوددر حرکتم
اصلا منظور زمستان یا بهار است گل بنفشه در اوایل بهار شکوفا میشود
اما با برف جاری شدن و ذوب نشدن در زمستان ممکن است آن هم یخ نه برف
ارتباط بنفشه و برف و سخن در چیست من بعنوان مخاطب از این بیت هیچ چیزی نفهمیدم فقط چینش واژه ها و کلماتی دیدم که به ظاهر قشنگ و خوش آوا هستند و کمی چشم نواز اما چه مضمونی دارند باهم من که هیچ نفهمیدم
در ابیات دیگر که اوضاع از این بدتر بود حالا اگر هم که نقد میکنیم در مقابلش جبهه گیری میشود و اما پاسخ قانع کننده ای نمیشنوم
در هر صورت موفق و سربلند باشید و مواظب استعدادتان باشید بر لبه ی تیغ حرکتمی کنید و گول به به و چهچه های دیگران را هم نخورید و واقع بین باشید
سیده نسترن طالب زاده 13 آذر 1401 19:55
درودتان گرامی
بسیار خوش آمدید و قلم ارجمند فرسودید ٫عدم پاسخ گویی به نقد و نگاشت حضرتتان در اشعار پیشین ٫نه به سبب عدم توانایی پاسخ گویی بنده بود و نه ٫بی توجهی به زمان گرانبهایی که در خوانش و نگارش عنایت فرموده بودید
باری باید توجه داشت ٫هنر محصول تخیل است ٫ ذهن انسان را به ناکجاآبادهای زیبایی میکشاند که شاید در اشل های منطق و استدلال نگنجد ٫گرچه بعید میدانم بتوان انتقاد دیالکتیکی قابل قبولی به اشعار این جانب نگاشت ٫ بدین سبب که به نیکی فسلفه میدانم و ٫و از نگاه استدلالی ....قریب به هفده سال در رشته ی مهندسی برق تحصیل و تدریس کرده ام٫مع هذا تجربه ی شهودی و شعور طبیعت گرا در شاعران متفاوتست ٫نگاه هستی شناسانه نیز ٫حتی از فیلسوفی به فیلسوفی دیگر فرق میکند
من برف و بنفشه را ٫یک ساختار پارادوکسیکال زیبا ٫بر مبنای زمستانی که رو به طلوع بهار در جریانست میینم ٫ ترکیب برف و بنفشه٫ پیام آور امیدیست که در اعماق برودت زمستانه جوانه میزند ..
باز هم سپاس از حضور مشفق و بزرگوارتان