پای کن ، تصویر دریاخانه ام را
ای خاک در خود ریخته ،خون خجیران
واتوره وار مات کوه ماز و دیلم
مینوشم از پژواک گردون ، تلخپیمان
تالار موجم ، یاسه گر، سیلاک و طوفان
بر دامنم ،آسیمه سر ، دشتی خردمند
فرنوش و شیرین بوی و آرام ایستادم
با سبزی نارنج داران ، بسته پیوند
کوبار در دل ، تال در گیسو ، فراهنگ
با رنج یشم سرو ، در تاریخ حیران
شالی ،نژند و زخمی و جان-شرجی و زرد
بر ساحل خاکسترین ، خوابیده زروان
اسب خموش ابر مشکین- یال ، پیداست
شولای مه ،ناسوتزاران کرده پر راز
اورنگ گاهنبارمان، انده چکانست
ای شادخواران ،کو سبوی مهر و آواز
گیپور نارستان مان ،چون اخگری داغ
از دخمه ی سرد جهی ، بادی گریزان
رامشگر شنگرف لبهای گل سرخ
در شعرهای نازکم ، بر کنج ایوان
گلسنگها، بر زالی این خاک رستند
آن یاغیان نور-رزم پوچ بیداد
ای جام فرخپی ،به ما برتاب از عشق
خورشیدپوش و زرنشان ،در صبح میعاد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 15 دی 1401 19:46
لطیف و دلنشین
حسن مصطفایی دهنوی 18 دی 1401 07:15
درود بیکران بانو
بسیار زیبا و دلنشین و ژرف می سرایید
قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی