نماز من به چه ارزد که معنی اش گنگ است
که آب در دل هر تنگ شبیه آن تنگ است
ستاده آن به نماز و دلش به بازارست
تمام مردم بازار از او در آزارست
فلان به سجده و دل پیش همسر همراه
خودش به قرب الهی بداند آن گمراه
یکی که ساده و بی رنگ و غل و غش باشد
فسانه در دل تنگش بهانه اش باشد
بخواند او به تأنی نمازکی مجهول
بود به باورش اینگونه میشود مقبول
یکی دگر به تجارت کشد نمازش را
چو نوعروس شمارد به شب جهازش را
در این میانه هر آنکس نمازکی خواند
طلب کند ز خدا و بر آن طلب ماند
بنازم آنکه نمازش تهی بود از رنگ
بود زبان و دلش همنوا و همآهنگ
پس از زمان عبادت مکن طلبکاری
که این معامله باشد به سبک بازاری
خوشا بحالت اگر عشق در دلت سر زد
دلت به سینه چنان مرغ عشق پرپر زد.
سیدرضاموسوی راضی
مثنوی در بحر
مجتث مثمن مخبون محذوف
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 17 خرداد 1402 11:45
درود بر شما
محمد مولوی 07 اسفند 1402 12:23
محمد مولوی 07 اسفند 1402 12:24
درودبرشما شاعر گرامی
تولدتان مبارک