رنگین کمان از پشت بی رنگی علامت داد
حس غریبی می رسد بر شانه های باد
گنجشک ها در کوچه ها پرواز می کردند
من می زنم در خواب آن پس کوچه ها فریاد
دوران پیش از این من چرخیده در غربت
با سر گذشتی آشنا از خرمی آزاد
ابری که از دریای قلبم باز می گردید
با دودها در آسمان پیوسته ، ای بیداد
در دره ای سرمای کوهستان نشسته است
بر صخره ای با غصه هایش یک پریزاد
گویی کلاغان جشن یک دلشوره دارند
امروز درد آسمان ها می رود از یاد
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
حمیدرضا عبدلی 12 اردیبهشت 1395 05:20
با سلام استاد بسیار عالی موفق باشید
محمد جوکار 12 اردیبهشت 1395 14:24
درودت باد جناب نادری عزیز
زیباست
موسی عباسی مقدم 14 اردیبهشت 1395 21:38
سلام قربان در خواب پسکوچه ها فریاد نزنین خوبی یت نداره
از دلشوره کلاغها بترس بترس بترس
علیرضا خسروی 16 اردیبهشت 1395 21:04
درودها گرامی
دادا بیلوردی 17 اردیبهشت 1395 12:35
درود بر جناب نادری
از احساستان لذت بردم