جان من.... برادرعزیزم.
هماکنون در آستانه ی سالگشت عروج نابهنگامت به سوگ نشستیم
برادرم ... میگویند برادر بزرگ بهمنزله پدر است حال که من نه پدری دارم و نه پشت و پناهی دیگر چه کنم ...
برادرم..تو که نیستی بیپناه و درمانده گشتیم جان من شاخهای خشکیده و بی ریشه بیروح و بی جان در زمستانی سرد رها گشتیم
گرچه نامت را بر صفحه دلمان از جنس مهر حک کرده ایم تا گواه مظلومیت و معصومیت تو باشد ....
برادرم نهتنها مابلکه یادگارانت مهندس ،،سید بشیر ،،ودکتر ،،سیدرشید،، هم دلتنگ تو شدن و نبودت طاقتفرسا و غیر قابل هضم گشتهاست. برادرم...گرچه برای هر اتفاق پاسخی ست جز برای رفتنهای زود و نابهنگام شاید رفتنت یک اتفاق غیر باور باشد ولی باورمان نشد تااینکه بزرگ شدیم پیر شدیم عزیزانمان را از دست دادیم...
برادرم .....
حال متوجه میشوم که گذشت زمان نخواهدتوانست نگاه زیبا ولبخندمهرآمیزت رابرایمان کمرنگ کند
همیشه بیادت هستیم
یادت یادگاریست حک شده برقلبهای داغدارمان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 26 آذر 1401 22:28
درود و سلام موفق و مانا باشید
سیدحسن نبی پور 28 آذر 1401 17:44
بینهایت سپاس ازمهرنگاهتون.موفق وپیروز وسربلندباشید