سیدحسن نبی پور

شعرکوتاه

ارسال شده در تاریخ : 14 اسفند 1402 | شماره ثبت : H9428533

صدچاک شد ؛
قلب مادر،
از زمین خوردن کودک
=============
یاس به سینه دارم ؛
پرشدم از ،
عطراندوه
============
خاطراتم ؛
جوانه زد ،
پای رفتنش ، شکوفاشد .
===========
چه‌گونه بوسه می‌زنی ؛
به زخمی،
که تبر زدی .
=============
لبخندتو ؛
ماه شب چهارده من ،
درآسمان بی ستاره ست.
===========
برسر باران ؛
می گیرم ،
چترعشق
============
تراعاشقانه دوستت دارم ؛
وزش باد صبحگاهی ،
بوسه برخواسته ازلبهای توست .
===========

آغوش گرم تو ؛
زندان من ست ،
ومن زندانی محکوم به ابد .
=========
درانتهای ناامیدی ؛
همیشه نوری خواهدبود ،
خدا .
=========
چشم انتظارم که بیایی ؛
بنشینی با من
چای تلخ کنار تو ازعسل شیرینترست .
============
در ساحل دریای چشمانت ؛
وضومی گیرم ،
به نیت پرستش ات .
==========
هرچه کنی،تو زیبایی.
زیباییِ تو ذاتی‌ست،
آفتاب شرمنده درخشش ست.
==========
هرچه کنی،تو زیبایی.
زیباییِ تو ذاتی‌ست،
توتغییرناپذیری .
==========
پروازکن ،
به دور از همه وبه سمت آرزوهات ،
اونی که دوستت داشته باشه ،
پیدات می کنه .
==========
بوسیدمت ؛
باعطرتنت ،
درخانه آرام گرفتم .
==========
توسراب بودی ؛
ولی من ،
درساحل چشمانت آبی زلال .
===========
هرشب به مرگ فکرمی کنم ؛
امافردا،
به بالهای پرواز
==========
احساسم یخ زده ؛
عاشقی ازیادم رفته ،
کاش بهارمی شد.
===========
فراموش می کنی عالم وآدم را؛
شبیه معجزه است ،
آغوشت .
=========
هوا چقدرسرده ؛
ولی من دلم گرمه ،
به بودنت.
========
برای تجدید خاطره هایم ؛
خانه ای خواهم ساخت ،
به وسعت دل تو.
==========
اگرنور چشمانت باشم ؛
روزی بی فروغ خواهندشد،
مراباقلبت دوست بدار.
=========
حروف وکلمات می رقصند؛
برصفحه ی سپید ،
قلم ، سرود رهایی سرمی دهد.
===========
بوسه هایت ؛
جادو می کند ،
لب های تبدارم را .