مریمانه (۳)
شب
چشمان توست در لحظه ی شکفتن زندگی
دردستان سپید سرنوشت
××××××××
مریمانه (۴)
دوستت دارم
[]
آری!گفتنش ساده بود
اماانجامش به اندازه ی تمام لحظات دوری ات سخت!
××××××××
مریمانه(۵)
تبر
شاخه های سیب را می شکست
وسیب
به دنبال خوشبختی پروانه های از پیله بیرون نیامده بود!
××××××××
مریمانه (۶)
پیراهنی به قامت اشکهایم
به تن لاله های سرخ دوخته ام
شاید
عقوبتم از آن شرمگین شود
××××××××
مریمانه (۷)
هیچ باغی درباران ونمک
شکوفه نداد
جزدامنت
که میزبان اشکهای من است
××××××××
مریمانه (۸)
اگرخنده برلبهایت جاری گردد
وای،اگرخنده برلبهایت جاری گردد
دشت شب
پیک حق را
به قلب پاکت مهمان میکند
××××××××
مریمانه (۹)
من دو رو نیستم
یک رو هم نه
خیلی دلتان میخواهد بدانید
سری به سفره ی کوکب خانم بزنید
من نیمرو هستم
××××××××
مریمانه (۱۰)
سارای سالهای دبستانی ام
مادر درباران روزی می آید
ومن نمناکی چشمانش را
ورق خواهم زد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
حفیظ (بستا) پور حفیظ 28 شهریور 1402 03:10
سپاسگزارم