بدخواهم زمینم زد ، زایل کرد جانم را
محبوبم مرا پس زد ، بدتر کرد حالم را
شادی را فقط دیدم ، غم ها در روانم بود
گویی یک نفر دارد ، هر روزش یه ماتم را
تنها گشته ام حالا ، تنها کرده ان مارا
یک شب هم به تنهایی ، با روحم روم بالا
در دنیا به جز رنجش ، سهمی دیگرم داریم؟
یا دردی دگر جز این ، بازم مانده اس آیا؟
شادی داده ای آن کس، قَدرَت را نمی‌داند
با چشمم ندیدم من ، یکسانی دنیا را
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
-
-
-
-
علیرضا خسروی اصل 27 دی 1402 21:30
معذرت میخوام
ولی جناب فتحی ما انقدر سمن داریم که یاسمن توش گمه
کاشکی مشکل ما همین بود
ممنونم بابت تذکر تون سعی ام رو میکنم که از این واژگان استفاده نکنم
-
-
محمود فتحی 28 دی 1402 22:27
سلام برشما جپناب خسروی بزرگوار ببخشید غرضی درکارنبود اما شما آدم دانا خوبی هستید
منهم ازروی برادری نوشتم قصدم شما نبود دانایان دانند وپرسند نادانان نه دانند نه پرسند
درود استادم دلخور نباشی برادرعزیزم
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
علی فیروزکوهی
-
عباس خوش عمل کاشانی
-
علی اصغر ابراهیمی رودپشتی
-
ترانه هموطن
-
مائده .
-
عبدالصمد اجباری
-
ثریا قنبری
-
آرامش ظهرابی
-
سعید طهماسبی کهیانی
-
حسن محمودی
-
مهدی یوسفی
نقد 2
رضا ساقی 28 دی 1402 15:39
علیرضا خسروی اصل 28 دی 1402 16:56
متشکرم
باعث افتخار ماست که شعرم را خواندید