بایدش نوعی دگر آورد و تمثالی دگر
زندگی شوری دگر دارد و احوالی دگر
روزهایم بس که تکراری است دارم می کشم
عمر خود را بی هدف از سال تا سالی دگر
زندگی تنها همین پرواز های ساده بود
مرغ شاید می پرد از بال تا بالی دگر
حال احوالم چنان آشفته است ،اینجا فقط
معجزه باید بیاید تا شود حالی دگر...
خسته ام از این همه آمال سردرگم مگر
طرح نو باید بیندازم و امیالی دگر
نعمت و اقبال این دنیا اگر این بود پس ؛
ای خوشا جایی به غیر از این و اقبالی دگر...
#حسین_وصال_پور
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 تیر 1402 10:03
حفیظ (بستا) پور حفیظ 22 تیر 1402 09:31
درود حسین جان.بازهم مثل همیشه عالی بود