《غم هجران》 غزل
بهارم شد خزان وقتی تو رفتی مادرم زینجا
پَر و بالم شکستی مادرم مرغی شدم تنها
برای مرغ جانم این قفس تنگ است و تاریک است
ز بعد رفتنت مادر شدم زندانی دنیا
چراغ خانه ام خاموش شد دیگر نشد روشن
میان ظلمت و تاریکی شب کرده گُم خود را
دگر گرمای عشقی را ندیدم آنچنان سوزان
ز بعد تو ندیدم عاشقی دیوانه و شیدا
شدم گُم گشته ای در این مسیر زندگانی من
ز بعد تو نکردم راه خود را مادرم پیدا
زدم بر طبل بی عاری که شاید غم رود از دل
شدم مجنون سرگردان در این عالم شدم رسوا
خزان گردیده باغم برگهای شاخه هایم زرد
نمی خواند در این باغم غزل یک مرغ خوش آوا
ز بعد تو تمام روزگارم شام تاریک است
ندارم چشم امیدی به صبح روشن فردا
ز بعد رفتنت مادر شده غم همدم این دل
دل شاد و لب خندان برایم گشته بی معنا
دل این《مخلص صادق》نشد آرام بعد از تو
گرفتی مادرم آرام پیش ایزد یکتا
چهارشنبه۱۴۰۰/۷/۲۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 فروردین 1402 00:14
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 22 فروردین 1402 09:13
سپاس از نگاهتان