3 Stars

جنگل

ارسال شده در تاریخ : 17 آذر 1402 | شماره ثبت : H9427487

《جنگل》

سلطانِ جنگل روزگاری شیر نر بود
آن شیر نر را تاج شاهی روی سر بود

در آسمانش باز و شاهین بال می زد
کرکس در آن جنگل بدون بال و پر بود

شیر و پلنگ و ببر غُرّان بود آنجا
در جنگل آن شیر نر عاری ز خر بود

روباه مکّاری نمی شد صاحب جاه
از حال جنگل پادشاهش با خبر بود

فصل بهار آن ، خزان هرگز نمی شد
سرو و صنوبرهای آن بس پُر ثمر بود

در خانه ی دل غُصّه و غم پر نمی زد
شادی همیشه با دل ما همسفر بود

ترسی ز فردا در دل جنگل نمی بود
دلها پُر از امید هنگام سحر بود

در جنگلِ آن شیر نر ظلمی نمی شد
قاضیِ آن جنگل همیشه دادگر بود

سلطان و سلطان زاده ها بسیار گشتند
در آن زمان سلطان جنگل یک نفر بود

ای《مخلص صادق》شده ویرانه جنگل
با حال خوش جنگل زمانی در گذر بود

پنجشنبه۹۹/۱۱/۳۰

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 36 نفر 62 بار خواندند
امیر عاجلو (18 /09/ 1402)   | سیاوش دریابار (18 /09/ 1402)   | محمدهادی صادقی (18 /09/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (18 /09/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 3

  • امیر عاجلو   18 آذر 1402 09:38

    درود بزرگوار ا rose rose rose

  • سیاوش دریابار   18 آذر 1402 13:11


    گفتند بگویم و نگفتیم به کسی
    زین عمر که مانده از آن نفسی
    این بلبل نالان که همه عمر غزل
    میگفت و نشد غزل خوان کسی

    @@@@@@@
    یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشدیک شمع می تواند پایان تاریکی باشدیک واژه میتواند بیانگر یک هدف باشدامروز می تواند ان “یک” باشد صبح روز شنبه آغاز گر یک روز و هفته خوب برای شما و خانواده محترم باشد
    الهی امین

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا