«دیوانگی»
در قمار زندگانی باختن دیوانگیست
اسب بیداد و ستم را تاختن دیوانگیست
زندگانی با نشاط و شور شیرین می شود
لحظه های زندگی را باختن دیوانگیست
گر شوی سلطان به دست آری جهان را یک شبی
باغ شدّادی در اینجا ساختن دیوانگیست
گر نباشی مرهم زخمی برای دیگران
چون به این و آن دَمی پرداختن دیوانگیست
خار چشم کس نباید شد در این دنیای دون
چوب در چرخ کسی انداختن دیوانگیست
با تعقّل آتش حرص درون را دور کن
آتش حرص درون گداختن دیوانگیست
ای مسافر می روی این رَه به پایان می رسد
در مسیر رَه خودی نشناختن دیوانگیست
عالم فانی نمی ارزد به کاهی غم مخور
پرچمی در این جهان افراختن دیوانگیست
در گلستان پُر از گل مرغ دل پرواز دِه
در میان شوره زاری تاختن دیوانگیست
«مخلص صادق» به پایان می رسد عمر گران
لحظه های عمر خود را باختن دیوانگیست
سه شنبه99/10/16
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 19 دی 1402 13:28
درود بر شما
محمدهادی صادقی 19 دی 1402 17:29
درود و سپاس
محمود فتحی 20 دی 1402 18:39
سلام به رادمرد بزرگ