«مهربانی»
مهربانی کن اگر خواهی بمانی جاودان
جاودانی می شود آنکس که باشد مهربان
کینه را از سینه با نور محبّت دور کن
می شود روشن دلت از نور خورشید جهان
باید از ظلمت رها گردی در این شام سیاه
تا شوی خورشید تابان در میان آسمان
خار گل هرگز نگردی عطر گل بودن خوش است
تا بخواند در کنارت بلبل شیرین زبان
باده ی عشق و محبّت پُر نما در ساغرت
زندگانی می شود شیرین اگر نوشی ز آن
دل اگر دریا شود گوهر در آن پیدا شود
در صدف در قعر دریا می شوی دُری گران
چشمه باید شد برای ماهیِ لب تشنه ای
تا بنوشد ماهیِ لب تشنه از آب روان
در گلستان گر نباشد لاله و سوسن چه سود
گر بروید خار و خس در آن ، شود باغی خزان
می شوی مجنون اگر دل پُر شود از سوز عشق
مهر لیلی می کند مجنون تو را در هر زمان
مهربان هر دل شود خورشید حق تابد در آن
با محبّت «مخلص صادق» بمانی جاودان
شنبه99/9/8
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 12 بهمن 1402 12:41
سلام ودرود
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 13 بهمن 1402 16:56
درود بر شما