گر یاد تو جرم است. منم مجرم عالم
گر مهر تو کفر است منم کافر عالم
گر دیدن روی تو مرا میکشد هر دم
من مرده و تو زنده شوی یار دو عالم
دردیست که من را دگر دوا نباشد
روزیست که هردم تورا صفا نباشد
یارا چه میکنی تو با این دل خسته
اینک دگر در دل من صفا نباشد
از بهر نگاهت زنم سر به بیابان
هر دم که سکوتت دگر روا نباشد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 14 اسفند 1401 09:03
لطیف و دلنشین
آرش فیروزی 14 اسفند 1401 12:08
سپاس گذارم
کتایون رها 14 اسفند 1401 11:16
سلام گرامی
استاد مضمون بسیار عالی ست
چه سخت است عاشق باشی و گنهکار !!
روزگارت شاد و خرم باد
آرش فیروزی 14 اسفند 1401 12:08
شاد و پیروز باشید