ای عشق و جان و عاطفه
ای یار با وفای من
در کوی تو سفر کنم
من بهر سرسرای تو
اینک تو را شنیده ام
من وعده های حق تو
در سوی تو دوان دوان
در راه کبریای تو
تا تو به من نظر کنی
هرگز ندارم حسرتی
دنیای من شگفت زده
از بخشش و جلال تو
تو خود ندای رفعتی
تو قادر و زبان زدی
من با تو غم ندیده ام
ای یار با صفای من
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 09 اسفند 1401 01:01
درود بر شما
آرش فیروزی 09 اسفند 1401 08:49
پیروز و سربلند باشید
حسن مصطفایی دهنوی 09 اسفند 1401 07:01
سلام و درود استاد
بسیار زیبا است
سربلند و پاینده باشید
آرش فیروزی 09 اسفند 1401 08:50
استاد من درس پس میدم در کنار شما
کتایون رها 09 اسفند 1401 12:51
سلام گرامی
استاد گرامی تصور می شود در انتخاب قالب اشتباهی رخ داده !!
غزل ؟؟!! خب چیز دیگریست
شاعر خوش ذوق از قالب بگذریم
شاد و خرم باشید
آرش فیروزی 09 اسفند 1401 16:21
بله حتما تصحیح میشه
اما از نظر بنده هیچ قالبی مهم نیست
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
انتخاب قالب هم چون اجباری هست انتخاب کردم
وگرنه همه را در متن میزدم
متشکر از لطف شما
آرش فیروزی 09 اسفند 1401 17:42
شاید باورتون نشه اما بنده هیچ تحصیلی در شاخه ادبیات و شعر نداشتم و هیچ کدوم از قالبها رو
نمیشناسم بهم الهام میشه مینویسم
آرش فیروزی 09 اسفند 1401 17:45
و اینکه حتما سعی میکنم با قالب اشعار آشنا بشم
بازم متشکر از تذکر شما