بر چهر کودکان وطن خنده روشن است
اینگونه پیش رود آینده روشن است
برنامه تمام عقاید مصور است
قانون و راه نویسنده روشن است
*********
تا می رود نگاه من از مرز آرزو
بر سایه های پنجره شمشیر می کشم
لطفی ندارد اینهمه پرواز بی دلیل
در دیگ ته گرفته چه کفگیر می کشم
*********
در قلب نسل ما نفسی را بریده اند
آنان که رنگ و ریا کارشان بود
آنان که فرصتشان سادگی بود
آنان که گریه ی ما یارشان بود
*********
پروانه می پرد و لاله می دمد
از خون ما و تب کودکان ما
تا التهاب دگر شعله ای کشد
فریاد عرصه ی آتشفشان ما
*********
ای آرزوی من انگار مانده است
در سینه ام که بنایی بنا کنی
تیری میان خنده ی تو جلوه می کند
من منتظر که گلو را رها کنی
د آریا ۱۷ مرداد ۴۰۲
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 19 امرداد 1402 08:17
سلام ودرود