پرواز کرد همسفر باد، قاصدک
بر موج موج حادثه افتاد، قاصدک
تا اوج رفت، رفت چه بالا و بوسه بر
خورشید و آسمان و خدا داد، قاصدک
پس سوخت، سوخت شعلهور از آفتاب عشق
در خلسهای رها و چه آزاد، قاصدک
پیغام میبرد به بهشت ستارهها
از سرزمین ساکت فریاد، قاصدک
از سرزمین خون و شکفتن، حضور و مرگ
از قلب لالههای پریزاد، قاصدک
گاهی به روی بال کبوتر نشسته بود
یا بود بر شقایق و شمشاد، قاصدک
روزی میان قلب وطن، بیصدا نشست
بر شانههای آرش و فرهاد، قاصدک
سرشار شوق، شوق رسیدن به شهر نور
شد عاشقانه همسفر باد، قاصدک
وقتی رسید شعله زد و چکه چکه ریخت
در فکر و ذهن و خاطره و یاد، قاصدک
شبنم حکیم هاشمی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 08 خرداد 1402 08:57