3 Stars

بغض غزل

ارسال شده در تاریخ : 02 خرداد 1402 | شماره ثبت : H9424961

تا نفس دارم از این بغض، غزل می بارم
تَر کُنم قافیه ها را ز غمِ بسیارم
روز و شب نامِ تو ای جانِ جهان در گوشم
بی صدا می شود از کوه زمان تکرارم
درد و رنجم ‌که به آوازِ غزل می آید
می کُند از پسِ این پرده بُرون اسرارم
خواب دیدم ببرد اشکِ روان بنیادم
سوی دریای تو جاریست مکن بیدارم
حبس می کردم از این ترس نفس در سینه
عطر گیسوی سیاهت بکِشد افسارم
من تماشای تو می کردم و حیران بودم
مست چشمان تو بودم نکنی هشیارم
گرم دیدار تو دیدم که کمی رنجوری
چشم تب دار تو بینم بکُند بیمارم
راه چشمان تو در پیش گرفتم شاید
بکُند ناز دو چشمان تو ره هموارم
آنچنان محو تماشای توام در عالم
غیر احساس تو گویند شود انکارم
داغ بی مهری اگر مُهر کنی بر سینه
بی زبان آتشِ این عشق کند اقرارم

۱۴۰۲/۲/۲۶

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 44 نفر 75 بار خواندند
امیر عاجلو (03 /03/ 1402)   | قاسم لبیکی (05 /03/ 1402)   | محمد مولوی (27 /07/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (03 /03/ 1402)  قاسم لبیکی (05 /03/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 2

  • امیر عاجلو   03 خرداد 1402 09:11

    !درود

  • قاسم لبیکی   05 خرداد 1402 18:28

    عطر گیسوی سیاهت بکِشد افسارم
    بسیار زیبا
    روان و
    دلنشین
    درود بر شما applause

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا