اَرَنی کس بگوید جگری سوخته دارد
چشم دل میبیند اما گر دهانی دوخته دارد
در دلش حسرت بگیرد که زبان مقام ندارد
چون رسیدی کوه سینا دیدی،چه صدایی دارد
بشنو و حفظ سر کن که او همتایی ندارد
در پی کوه سینا تو صدای او شنیدی
یک جهانی پر زحسرت در یه حرف لنترانی
ارنی چرا بگویی تو که گاهن با خدایی
ما ندانیم که هنوزم تو چه دانی و ندانی
زندگی بر تو بسر شد. همه داستان ما شد
هر کتاب از قصه هایت دانشم را بیشتر شد
نیایش سر کوه سینا داستان این شعر من شد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 25 خرداد 1402 22:17
درود بر شما