چون بگشتم شاعران و دفتران
عاشقی را جستم از کلامش مهربان
جان به سر ، غزل سرایی رسم عاشقیست
کاین بدانی از پس هر عاشقی دیوانگیست
گر درو تخته که با هم جور نیست
عشق خالق گر چه مخلوق جور نیست
چون بر این ضرب المثل ها خسته ای
از شاه و گدایانی چو هر دم خسته ای
آن خدا چون بیناست،داناییش بیش از ماست
مطمعنن زین پس این عشق ها،رسوایی آدم هاست
گر بکردی بر تن عشقت ، لباسی آهنین را
دل به اسبی بسپار ، پر ز می کن زین را
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 10 تیر 1402 10:21
سلام ودرود