آسمان ، بد حال
حال مردم ، بد تر
ساز بلبل ، غمگین
حال من بد تر از هر لحظه
جمعه ها ، دلگیر است
ساعت ها ، می خوابند
گذرگاهان ، تنها
خانه ها ، نا آرام
آسمان ، پر از چلچله ها
جمعه ها شاید؛
لاله ای است پژمرده در بلور مادری، غمگین
جوانی است، سرو در آغوش ، میانه تل خاک
جمعه است امروز؛
سهره ها ، غمگین اند
مزار ها ، سر سبز
در دل ها ، آشوب
چشم ها ، وهرام اند
لبخند ها ، مرده
صورتک ، افسرده
جمعه ها طاقی است چوبی،بر رخساره ی رود
یک طرف ، اکنون است
طرف دیگر ، غربت
مبادا که بیوفتد کلاهت در رود
فریآد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 30 آبان 1402 18:45
درود بر شما