.....اسب چوبی.......
گروه سرود
قبرستان محله ما
فقط
لا ا... الا .... میداند
قبلاً
جنازه را سوار اسب چوبی میکردند
یه از خدا بی خبر
یه شب آتشش زد
حالا دیگه اسب فلزی
داریم
و
ملا نماز میت
به تعجیل می خواند
که جنازه ای از قلم نیفتد
فکر کنم
نماز یومیه اش این شکلی شده
و
چاوش کنان
به حرمت شرف می گویند
و
با تعجیل می برند
تا مبادا
هوس کنیم
برگردیم
چقدر
همه من را آدم خوبی میدانند
در حالی که تا دیروز
چشم دیدن هم
را نداشتند
و
گودالهای بلوکی
جای خاک را گرفته
و ردیف
کنار هم
میخوابانند
که مبادا
جا کم بیایید
ای کاش شهردار
اینقدر که به قبرستان
میرسید
به شهر میرسید
اینها
دیگر مرده اند
بی آزار
گل و گیاه و آب میخواهند برای چه،
یه دل سیر قرآن میخواهند
خودشانند و اعمالشان
ای کاش
به شهر هم به این خوبی میرسیدند
بجای قطع درخت
درخت میکاشتند
و بجای فروش ارتفاع
عقل می کاشتند
و بجای زباله گرد
مدرسه میساختند
شاید امروز تا دیر نشده
شاید فردا
سیاوش دریابار نهم آذر چهارصد دو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 11 آذر 1402 08:40
درود و سلام موفق و مانا باشید