در شباهنگام تار
جغد کور قصه ام
روشنایی را بیافت
کورسو های امید
در دلش روشن بشد
دیگر اما هیچ
از مفهوم این موضوع پر مبحث نمیدانم
ولی
ترسم آن است که در بیم و سکوت
ثانیه دست مرا حبس نبودن بکند
و به خاموشی آن کنج اتاق
در دل ظلمت به یغمائی روم
که برابر نیست با هیچ امید
من به آن قطره خون میگویم
که "هدایت" مرده
و در آن ثانیه ها
پشت این پنجره ها
خواهم ماند
پشت این پنجره ها
سخنی پنهان است
که اگر گفته شود
دل شب می گرید
رادین رودساز و شهریار کاراندیش
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 فروردین 1403 14:24
درود و سلام موفق و مانا باشید
محمود فتحی 11 فروردین 1403 15:31
سلام جناب کاراندیش درود برشما
زیبا قلم زدید گرامی