در جعد گیسویت به رقص پاییز غوغا کرده است
آرامِ برگ ریزان بمان ، من نیست آرامم هنوز
عریان تر از شعله تنت لب های شهوت رنگ تو
بر دل فریب بوسه ات ، عشقی که حیران است هنوز
ای پرنیان موی رها ، همبستر ابر بهار
راز نهان در دل ، ببار ، بر دامن سبز بهار
عطر هزاران رز نشست در شعر باغ خاطرت
آری گذشت از کوچه ها دلدار باران بهار
در جشن ارغوان و ماه ، هرم تنت پنهان شده
عاشق امانت دار توست ، چشمی که گریان است هنوز
سرگشته چون مجنون شدم ، شاعر به چشمانت شدم
لیلای گیسویت کمند ، او میکشد جانم هنوز
او میکشد دامن کشان من را به لمس یاد تو
خود را به تو دادم ،تویی ، پرمیکشم در نام تو
ای هم نفس با زخم عشق ، کُشتی غزل هایم به هجر
فردا بگیرم دامنت ، این دل شکست در یاد تو
ای دختر رقصان ، تنت ، سوسویِ آتش در خیال
زیباتر از دریا و برف ، سرمه به چشمان خیال
سهم من از تو بوسه ای از جنس ابهام و سکوت
نیلوفر نیلی بدن گلگشت بانویِ خیال
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 آبان 1402 17:12
درود بر شما
نیما ولی زاده 04 آذر 1402 15:59
ممنون از لطفتون