از نو رفاقت با زمین را سرگرفته
باغ و گل و پروانه را در بر گرفته
باران ، همان معنای پاک اوفتادن
خود را ز معراجش به خاکسترگرفته
هرچند از باغی نسیمی بر نمی خاست
بلبل گلی را باز چون دلبر گرفته
اینجا قنار یها با هم قهر بودند
باران که آمد شوری از نو در گرفته
خوب آمدی شعر تو شادی می تراود
مستی به بلبل دادی و گل پر گرفته
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 18 دی 1402 11:54
لطیف و دلنشین
سامان نظری 20 دی 1402 12:48
سلام بزرگوار بسیار عالی مانا باشید
محمود فتحی 21 دی 1402 08:44
درود زیبا بود شاعر گرامی
محمد مولوی 02 اردیبهشت 1403 00:20