3 Stars

سرگردان

ارسال شده در تاریخ : 07 تیر 1396 | شماره ثبت : H945234

گِرد تو پروانه وار از لحظه ی پیدایشم
چون قمر بودم به دورت، با دلِ پُر خواهشم

آنقَدَر از عشقِ تو سرشار و خالی می شدم
میلِ طغیان کم شد از امیالِ شوم و سرکشم

ناگهان، گردون، توازن را به هم زد از قضا
با خودم گفتم که بعد از این، فقط غم می چشم

انفجاری بین ما رخ داد و دیدم بی سبب
در هجومِ بی مهابایی ز موجِ ترکشم

از مدارت خارجم کردی و سرگردان شدم
مثلِ یک سیّارکِ بی سرنشین در گردشم

رو به سمتی که ندارد راه برگشتی به تو
کوله باری از نبودت را به دوشم می کِشم

حیف از عمرِ رفته در سردرگمی در گِرد تو
در طوافِ خانه ات ، بیخود به فکرِ چرخشم

بت پرستم کردی و انکارِ مذهب، کارِ من
رو به بدعت می رسید افکارِ بی پالایشم

رخ نشان دادی و مات م بُرد از این ترفند تو
اشتباهم چیست؟ در این مهره ها یا چینشم

دیدنم، دیگر نگاهت را نمی لرزاند و
لرزه هایش جای دیگر، میبرد تا رانشم

رفته رفته میخراشد سنگِ غم بر سینه ام
سنگِ صیغل دیده خواهد شد ، دل از فرسایشم

می،روم آنجا که در دل حسرت اندوه نیست
تا مگر پیدا کنم یک جرعه از آرامشم
#جوادصارمی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 186 نفر 261 بار خواندند
محمد جوکار (08 /04/ 1396)   | جواد صارمی (08 /04/ 1396)   | فاطمه گودرزی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (08 /04/ 1396)  فاطمه گودرزی (11 /02/ 1399)  
تعداد آرا :2


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا