قاسم پیرنظر

قاسم پیرنظر

امتیاز اعضا:

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

آرام چون اشکی رها ..؟

ارسال شده در تاریخ : 29 آذر 1400 | شماره ثبت : H9419265

یلدا ؛ به سلمانی برو زلفت بپا پیچیده است
رنگینی تاریخ رااز سفره ها برچیده است

لطفی ندارد فصل زرداز آسمان دل برو
قبل از شکفتن غنچه هادر کالبد خشکیده است

دارا سرش گرم شراب انگیزه اش نان و کباب
سارا به امید سحر خون در رگش ماسیده است

کوچید اصل کاروان گهواره خیس و بچه نیست
حال دل جامانده را ؛ آیا کسی پرسیده است

برفی نبارید آسمان آذین ببندد شهر را
شاید هم از بی دقتی جایی دگر باریده است

افتاد از چشم خدا آرام چون اشکی رها
خلقی بدامان ریا ؛ کز اصل خود کوچیده است

آینده روشن نیست چون اندیشه ای مطلوب نیست
تا فرد فرد جامعه بر نان شب چسبیده است

شیری که دردشت است امیر افتد بدام آید اسیر
یعنی که بوی طعمه را ؛ دیوانه ؛ بد فهمیده است .؟

یارب بیامرز آن کسانیدکز مدار عشق تو
برحفظ ناموس و وطن جانانه جان بخشیده است

پیرنظر(سلیم) /۱۴۰۰



شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 53 نفر 74 بار خواندند
امیر عاجلو (30 /09/ 1400)   | محسن جوزچی (01 /10/ 1400)   | قاسم پیرنظر (24 /10/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (30 /09/ 1400)  محسن جوزچی (01 /10/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا