همیشه تازگی دارند
عجب آرامشی دارد در آغوش تو خوابیدن
رها از خود شدن درتو وازلب بوسه برچیدن
گرفتن دست احساس و پریدن بام خوشبختی
مثال قطره آغوش زمان مستانه غلطیدن
نگو معذورم ای بانو ندارم تاب بی مهری
بتابان نور عشق از آن دوچشمانی که خورشیدن
چه شد آن وعده هایی که همیشه تازگی دارند
نگاه آتش افروز که بر بیراهه تابیدن
تمام لحظه ها در من ترا آشفته می بینند
بسی چشمان من امشب شکستند عهد باریدن.
همه من های امشب بیادت سفره گستردند
به عشقت خاته دل را گلاب و نافه پاشیدند
پیرنظر"سلیم"
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 29 آبان 1395 20:37
"به عشقت خانه دل را گلاب و نافه پاشیدم"
برای دیدن تو کوچه ها را اشک باریدم
تویی شیرین ترین حوای رویاهای هر شعرم
که من از باغ چشمت سیبهای عاشقی چیدم..... بداهه
==============
همواره درود بر استاد پیر نظر گرانسنگ
غزلی وزین و ناب از قلم زیبایتان خواندم و بداهه ای ناچیز بر احساسم نشست که با مهر تقدیمتان نمودم.
در پناه حضرت دوست
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 29 آبان 1395 21:05
درودبرشما عزیز وبزرگوار
احمد البرز 03 آذر 1395 23:50
سلام
بزرگ
عجب عاشقانه زیبایی است
سپاس