پیش کش ات باد
دیوانه ی یک بوسه ام ار کنج لبانت
فریاد از آن غنچه لب بوسه پرانت
گیسوی پریشان تو هوش ازسرمن بُرد
دل شد هدف تیر دو ابروی کمانت
نزدیک تومی آیم اگر، دست خودم نیست
مخمور گُنه می کندم عطر دهانت
با من به اشاره سُخن از عشق به پرداز
سرحّد جنون می بردم رقص زبانت
گلهای شقایق همه افتاده زِ رونق
عشق ازتوبه شال اش زده باغمزه نشانت
ز نبورعسل می خورد افسوس ، ندارد
در مخزن شیرینی اش از شهد بیانت
خورشید مَنی هستی من پیش کِش ات باد
محراب غزل کرده مرا مهرِگرانت
جان قابل تقدیم شدن را که ندارد
ای کاش بفهمی همه جانم شده جانت
ماگرچه جدا ازهمیم اما به حقیقت
من دل به گروداده ام وتوبه امانت
قاسم پیرنظر (سلیم)
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
حسین حاجی آقا 21 فروردین 1396 06:59
تشکراستادبابت غزل زیبای تان
https://youtu.be/zZzpvTdbS6s
http://www.aparat.com/v/bVp7R