بسمه العزیز
گزارش کشتار
در وصف فاجعه انسانی جنگ غزه
خبر رسید که دیگر زمان پاتک بود
خبرنگار به گویش چو یک مترسک بود
صدای همهمه وار سگان و سربازان
نشانهای ز وقوع قریب پاتک بود
نمایشی که چو یک سیرک بود جریان داشت
جناب مجری خوش پوش همچو دلقک بود
به ناگهان همه آسمان درخشان از
بسی گلوله سوزان زوج و تک تک بود
به کوه آهن و آوار در دل تصویر
هزار دست بلندِ بزرگ و کوچک بود
نفس نماند دگر در دهان نوزادی
که حلق او پر خاک و غبار آهک بود
از آنچه دید و شنید آن زمان ز تلویزیون
دلش رمیده و سرشار دهشت و شک بود
به قاب بسته تصویر مرگ می بارید
ز بس که کشته پیر و جوان و کودک بود
صدای خنده شیطان زمانه را پر کرد
در آن رسانه که از عدل و داد منفک بود
به شرح° حال بدش در بیان نیاید چون
که ذهن او پر برق سفید و برفک بود
نژند بود و پریشان و در چنان حالی
دوید اشک به چشمی که پشت عینک بود
#مهدی_رستگاری
بیست و ششم مهر سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
هجدهم نوامبر ۲۰۲۳ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۹۶۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 27 مهر 1402 10:28
سلام ودرود
مهدی رستگاری 28 مهر 1402 08:45
درود و سپاس
سیاوش دریابار 30 مهر 1402 12:28
کدخدا
می خواست خدایی کند
اما نشد
بعد مرگ پادشاه
در شهر شاهی کند
اما نشد
با سلام و درود فراوان
شعر شما را خواندم
زیبا و دلنشین بود
برایتان قلبا آرزوی توفیق دارم
قلم سبزتان همیشه نویسا
روح تان جاودان و پر فتوح
موفق باشید
مهدی رستگاری 02 آبان 1402 08:45
درود و سپاس جناب دریابار عزیز