3 Stars

سوءتفاهم

ارسال شده در تاریخ : 15 مهر 1396 | شماره ثبت : H945551

لبخند مرا بس بود
چشمک که زدی مردم
چشمان خودم را من
با دست خود آزردم

تقصیر خود من بود
دیدار نگاه تو
از چاله که بیرون شد
افتاد به چاه تو

چشمان غریب من
معصوم تر از آب اند
کابوس که نه رویا
بیدارن و در خواب اند

عمری نگران بودند
دلواپس و جا مانده
با دیدن روی تو
شد فاتحه ام خوانده

آه ای شکر نایاب
زیبایی افسون گر
کی میکنی از دردم
از داغ دلم کمتر ؟


یک ترس غم انگیزی
از آب شدن دارم
شمعم که میلی به
بی تاب شدن دارم

والله که بعد از تو
سوء تفاهم شد
در دایره ی قسمت
سهم دل من گم شد

لبخند زدی اما
حالم نم باران داشت
چشمک که زدی جانم
سودای بیابان داشت

بیمارم و بی تابم
محتاج نگاه تو
هرجای جهان هستی
الله پناه تو



#سجاد_صادقی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 177 نفر 237 بار خواندند
حبیب اله نبی اللهی (24 /01/ 1397)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا