کارگرهستم سرم گرماستبااین بچه.ها
منجوانی رابه پای عشقاینهادادهام
----
فداکارینمودم من برای هردوفرزندم
نمیداننددردم رابه ظاهرخوبمیخندم
----
روزمادرهم پدر سهممنبیچارهاست
چونبرایبچههاازجانخودبگذشتهام
----
عمرچونبادببینرفته ومنمیخندم
حاصلشچیستبهجزغصهدنیاخوردن
---
همپدربودموهممادربرایبچهها
بهرفرزندان خودمن جانفشانی کردهام---
---
بهشت است جای مادرها اگرلایق شوم روزی
ولی دراین دل پردردمن صدرازپنهاناست
---
هزاران درد پنهانی میانعمق چشمانش
ولی هرگزنمی گویدکهاوبازندهاصلیست
----
چشم هایت وحشی وبدترزگرگ
ایندلم افتاده درچنگالگرگ
---
چشم هایت میپرستم کردهاست
کافروهمبت پرستم کردهاست
----
جنسبنجولم ودرگوشه بازارممن
ازغم دوری چشمان توبیمارم من
حرف منباعملم بودبرابر هربار
چون زبدقولیعشاق گریزانم من
----
زدی تومهرپایان رابهعشقنابهفرجامم
زبعدمننخواهی دیددیگرشعرچشمانت
-----
بعدتوتنها شوم من بیشتر
پسبزن برقلب عاشق.نیشتر
دوستم دارینمیآریبهلب
چشمهایت گفته بامنپیشتر
---
قنددارم منولی داروی آنلبهایتوست
گررودبالانترسم زوددرمان میشوم
---
بوسهایکوتاه وشیرین بازازکنج لبت
دکترمفرمودهدارویم فقط لبهایتوست
----
بچههایم شادباشندازبرایم کافیست
زحمت ورنجم فدای تاریخی بچه ها
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 خرداد 1402 09:19
سلام ودرود
قاسم لبیکی 05 خرداد 1402 18:14
درود بر شما شاعر گرانقدر
شعری زیبا با مفهومی انسانی را خواندم
با دقت در قافیه ها و وزن ابیات شعر شما به اوج خود میرسد
سپاس