عشق
گرتورا حس غریبی ست یقین از عشق است
به سرت شور عجیبی ست یقین از عشق است
خوف داری و رجا لشکر غم آمده است
در دلت جنگ صلیبی ست یقین از عشق است
رنگ رخساره زدردی ست که پنهان داری
گر تورا میل طبیبی ست یقین ازعشق است
گوشه گیری و چنین حاضر غایب بودن
دل، پریشان حبیبی ست یقین از عشق است
همه جا ورد زبانی و به لبهات اگر
سخن از جور رقیبی ست یقین از عشق است
دیده یک سو رود وپای دلت سوی دگر
نه تورا صبر شکیبی ست یقین از عشق است
گاه محبوبی گه گاه گرفتار عذاب
هر فرازی و نشیبی ست یقین از عشق است
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5