3 Stars

به رنگ قلم

ارسال شده در تاریخ : 21 اسفند 1400 | شماره ثبت : H9420210

????به رنگ قلم????

قلم رقصید من دنباله ی او
شدم همراه و هم پیمانه ی او

به اسطرلاب هستی ناز می کرد
زبان عشق بازی باز می کرد

به دل آذین نیشابور می بست
ادب را چشمه های نور می بست

میان سطرها یک خط نه یک خط
نوشت از افتخارات محبت

دو بندی خنده های شادمانه
دو خطی اشک های کودکانه

سفیر عشق بود آن چوب باریک
کلام نور بود از دور و نزدیک

نمی دانم که یا من می نوشتم
و یا نقش قلم را می سرشتم

عجب از آن که بین ما و دل بود
میان روح یا در آب و گل بود

نمی دانم که یا بازیچه بودم
و یا من شعر ها را می سرودم

به هر حال آن که می جوشید او بود
پیاپی چشمه ی خورشید او بود

قلم ، این مرغ در من کیست سوزان
خروش سینه آب و دانه ی آن

بگو این شور شیدا کیست در من
هوای عاشقی دارد کماکان

چرا این چیست پنهان در شب و روز
جگر با قلب می گیرد به دندان

جواب آمد فروغ عشق است این
فرستادیم تا پرواز انسان

کمال عاشقی ها جزء جزء است
و تا بادی نخیزد نیست طوفان

حقیقت در کف مردان عارف
مجاز عشق شرط لازم آن

الا ای عشق هان با ما چه کردی
چه کردی آه را بازیچه کردی

میان خسروانم راه دادی
به فرهاد آتشی از ماه دادی

کشیدی بر قلم اندوه بسیار
جهان را زنده کردی در غم یار

کشاندی قوی دل در ساغر دوست
جهان زیباست این آرامش اوست

بهار و صبح فروردین چه زیباست
انار خوشه ی پروین چه زیباست

کویر و جشن تابستان چه زیباست
انارستان و تاکستان چه زیباست

تماشائی است قاب فرش تبریز
نمایشگاه برگ و باد پائیز

تماشائی است حس بی قراری
تماشائی است مهتاب بهاری

قنوت حضرت باران قشنگ است
گلستان و بهارستان قشنگ است

غروب زود هنگام زمستان
قشنگ است آتش تند نیستان

جهان زیباست این از دیرگاهی است
که چشمانم به پیچاپیچ راهی است

و پیرامون آن کوه بلندی
نمایشگاه و آتشگاه ماهی است

و سهم ما از این راه و از این ماه
فقط رسوای دلگیر نگاهی است

و این رسوائی از هر آبرو به
که خورشید دلارای پگاهی است

که دفتر بر زبان می آفریند
و احساس قریب گاه گاهی است

قلم می جوشد و دل می نگارد
و ایمان این میان جان می سپارد

کجائی ای به رنگ دل ، گل یاس
کجائی شامه ی خوش بوی احساس

نماندی مقصد و مقصود اعجاز
که تا فریاد بر دارم از این راز

که من فرزند عشق راستینم
که من منظومه ای در آستینم

قلم از شور تو در جنب و جوش است
مجاز عاشقی ها در خروش است

بدون عشق سلطان هم که باشی
غبار غم به عالم می تراشی

بدون عشق دنیای پر از پیچ
فقط هیچ است و هیچ است و فقط هیچ


مثنوی غزل "به رنگ قلم"

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 94 نفر 155 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /12/ 1400)   | Milad Kaviani (22 /12/ 1400)   | حسن جعفری (08 /01/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (22 /12/ 1400)  Milad Kaviani (22 /12/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 1

شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا