از کوی تو افسرده و بیزار می روم
صد بار رفته بودم و این بار می روم
با دیدهِ گریان روم نادیده روی تو
با کوله بارِِ حسرت دیدار می روم
از بس که طوفانی شده این بغض لعنتی
با سیل اشک و دیدهِ نم دار می روم
در بحر غصه های تو پارو زنم همی
بنشسته و در قایق غم زار می روم
در شام غم انگیزِ عشق بی فروغ تو
خورشید گر یابم،بدین پندار میروم
گر من ندارم چارهِ ماندن به پیش تو
بگذار که از کوی تو ناچار می روم
خالی نشد با ناله و افغان غم دلم
با درد و ناله ها مرا بگذار می روم
م.ع.بدر
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 12
معصومه عرفانی 30 اردیبهشت 1396 17:17
سلام
بسیار زیبا سرودید
میرعبدالله بدر ( قریشی) 30 اردیبهشت 1396 18:34
درود بر شما مهربانوی گرامی
ممنون از لطف نظر شما
شاد باشید.
مهدی صادقی مود 30 اردیبهشت 1396 17:45
سلام
زیباست
برقرار باشید
میرعبدالله بدر ( قریشی) 30 اردیبهشت 1396 18:35
درود ها بر شما جناب صادقی مد گرامی
ممنون از حضور شما
کامگار باشید.
محمد خسروی فرد 31 اردیبهشت 1396 10:00
درودها
بسیار زیبا
میرعبدالله بدر ( قریشی) 31 اردیبهشت 1396 15:34
سلام و درود بر شما
ممنون از لطف نظر شما گرامی
حمیدرضا عبدلی 31 اردیبهشت 1396 14:31
بسیار زیبا
میرعبدالله بدر ( قریشی) 31 اردیبهشت 1396 15:33
درود بر شما
ممنون از لطف حضور شما بزرگوار
حسین حاجی آقا 02 خرداد 1396 06:38
http://www.aparat.com/v/JmPHM
Thank you
میرعبدالله بدر ( قریشی) 04 خرداد 1396 09:24
ممنون جناب ارجمند.
مریم موسوی 04 خرداد 1396 01:03
در بحر غصه های تو پارو زنم همی
بنشسته و در قایق غم زار می روم
در شام غم انگیزِ عشق بی فروغ تو
خورشید گر یابم،بدین پندار میروم
میرعبدالله بدر ( قریشی) 04 خرداد 1396 09:23
سلام و درود بر شما مهربانوی فرزانه
ممنون از لطف حضور پر از مهر شما
کامگار باشید.