سرطانی شده ام
سیر ازین دارو ها
مغز بی مار که داروی
دو مارم شده است
اصل ضحاک منم
توطئه کن خونم ریز
این همه قاتل و مقتول
که این قاضی منم
این همه ضحاک بی مار
و آقا زاده ها
اختلاص گر بی غم و عاصی منم
همه آشفته ی یک آزادیِ محض و تمیز
اغتشاشگر لا ابالی آن زن تنها منم
کاوه ی دهر شدم
مرگ بر تیر زدم
صلح جو جنگ طلب اسکیزوفرنی منم
مغز آلوده ی من
گند به شهرم زده است
دزد ناموس ، تجاوز ، قتل بی فتوا منم
فکر آشفته ی من فوبیِ مرد شدن
این همه مردان بد نام
همه هرزه منم
همه ی عکاس ها دنبال یک سوژه ی ناب
چند تا کودک زخمی بس است
شات بزن
این همه سوژه ی بیمار
که عکاس منم
انتهای شهرمان دخترکی گرسنه شد
این مهم است که سازم نشکند قصه منم
چند سالیست جهان دارد مدرنیت میشود
آن زن چادر به سر سر سجاده منم
چند وقتیست یک جهان دارد رباتیک میشود
مردک گاو پرسته پشت دیوار منم
رنگ کاج در خانه مایلی بر قهوه ایست
همه بد رنگ اند و این برف سپیدار منم
سینما یک صد نما دارد ولی ،
مفسد فی العرض بازیگر فحشا منم
همه ی فاحشه ها بازنشسته شده اند
همه پاکند
پسران تشنه ی درون حمام منم
این مخدرها نگاه پر رخوت اوست
این همه معتاد حیران در خیابان هم منم
دست دزدان همه گر قطع شود در شهر ما
کل شهر یک دست و بی دست
رستم دستان منم
همه یک جفت کالج مشکی به پا دارند و بس
پا برهنه لاک قرمز چشم گریان ،تنِ آزرده منم
فکر بی مار من از دست جهان عاصی شده
همه ی هشت میلیارد آدم تنها منم ...
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
حسن جعفری 29 مهر 1396 00:08
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 14:55