عباس خوش عمل کاشانی
استاد عباس خوش عمل کاشانی زادهی ۲۵ دی ماه ۱۳۳۷ خورشیدی در شهر کاشان است. در شعر طنز «شاطر حسین» تخلص میکند. پدرش قاری و استاد قرآن و به شغل شاطر نانوایی سنگکی اشتغال داشت و دارای طبع شعر بود و آثاری از او در مجلات دههی سی چاپ شده بود.
کلاس اول ابتدایی تا پایان سوم راهنمایی را در مدرسه ملی خیام گذراند. کسانی چون سهراب سپهری و مشفق کاشانی و… نیز در آن مدرسه درس خوانده بودند. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی چون مدرسهی خیام مقطع دبیرستان نداشت برای ادامهی تحصیل به دبیرستان پهلوی سابق رفت. پس از اخذ دیپلم به مدت یک سال در حوزهی علمیهی آیتالله یثربی کاشان تحصیل مقدمات کرد.
از سال ۱۳۶۰ خورشیدی در روزنامه.ی اطلاعات استخدام شد و تا سال ۱۳۷۶ در کسوت خبرنگار ارشد - ویراستار - سرمقاله نویس - مشاور ادبی - دبیر سرویس مقالات در مجلهی جوانان - ادبستان - گلچرخ به مدیریت موسوی گرمارودی و تحریریهی روزنامه فعالیت کرد.
ایشان عضو هیئت تحریریهی مجلات گل آقا نیز بود و از معدود اعضای گل آقا به شمار میرفت که هر ماه بابت سرودن شعرهای طنز و فکاهی حقالتحریر میگرفت.
ایشان در سالهای اولیهی فعالیت شورای شعرِ وزارت ارشاد در تدوین مجموعه.های شعر که به کوشش استاد مشفق و استاد شاهرخی گردآوری شده بود با آن شورا همکاری داشت. مدتی هم با رادیو همکاری میکرد و برنامهنویس برنامههایی چون در انتهای شب بود. پس از پایان جنگ تحمیلی به عنوان شاعر برگزیدهی دفاع مقدس با ۱۹ شاعر معاصر دیگر معرفی شد.
در یکی از سالهای دههی ۶۰ در نخستین مسابقهی سراسری شعر ۱۵ خرداد، نفر اول کشوری آن هم در شعر نو شد.
استاد خوشعمل، در زمینهی داستاننویسی هم فعالیت داشته و چندین داستان کوتاه نوشتهاند؛ که در صفحات داستان روزنامههای کیهان و اطلاعات و مجلات جوانان و غیره چاپ شده است.
وی اکنون سالهاست در دفتر نشر رهبری به عنوان ویراستار خدمت میکند. همچنین تاکنون هفت جلد از کتابهای شعر ایشان در قالب جد و طنز و آیینی منتشر شده است. محمد حسین پسر ایشان نیز شاعر است. ایشاندو فرزند دارد و ساکن روستای یوسفآباد صیرفی در شهریار است. ایشان هم اکنون قریب ۱۵ سال است که به دلیل بیماری ام.اس کنترل شده و دیسک کمر و سیاتیک، خانهنشین شده است و از طریق ویراستاری در خانه امرار معاش میکند.
ایشان در سال ۱۳۹۹ نشان درجه یک هنری که معادل مدرک دکتراست؛ را دریافت کرد.
▪︎کتابهای منتشر شده:
- در پگاه ترنم – نشر حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
- شعلهی آوا – نشر موسسه ی اطلاعات.
- پاتنوری – نشر موسسه ی اطلاعات.
- باغستان نرگس (گزیدهی ادبیات معاصر) – نشر کتاب نیستان.
- جلوهی اسرار (شعرهای آیینی) – نشر سنا.
- تلخک (مجموعه کامل شعر طنز) – نشر تکا (توسعهی کتاب ایران)
- شعرهای طنز شاطر حسین (بهکوشش محسن حافظی) – نشر جمال.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
رویای عشق
به دنیا بیتو یک دم سر نکردم
که مژگان از سرشکم تر نکردم
ز درگاهم از آن روزی که راندی
به جز خاک بلا بر سر نکردم
شکایت از رقیب و طالع نحس
چو رفتی از برم دیگر نکردم
نرفتم جز به راه نا امیدی
مگر از خون دل بستر نکردم
پس از نوشیدن زهر فراقت
لبی از نوش وصلت تر نکردم
به ساقی گر چه بودم همدم اما
تمنّای می و ساغر نکردم
ز پا افتادم اما اعتمادی
به هر دست نوازشگر نکردم
چه شبهای خوشی رویای عشقت
به خوابم آمد و باور نکردم!.
(۲)
آرزو
یار منی… کنار منی… یاور منی
خرّم پگاهِ عید بهارآور منی
شیرینترین حکایت شبهای مستیام
چون شورِ بامداد جنون در سر منی
در هفت شهر خاطرهی شهرزاد حسن
سیمرغ قافِ عشقم و بال و پر منی
تا از حصارِ عقل قوی پنجه وارهم
پندارِ وهم زادِ جنون پرور منی
حال خرابِ پیر خرابات فاش کرد
آبادی همیشگی ساغر منی
باغ بهشت را نکند آرزو دلم
امشب که ای عزیزترین در بر منی
آب گدازههای خیال از سرم گذشت
ققنوسوار در دل خاکستر منی
خوناب درد میشوی از دیده میچکی
ای آرزو که در دل خوش باور منی!.
(۳)
گوش به فرمان…
عمری است که با جان و دلی رو به تباهی
من ماندهام و دغدغهای نامتناهی
زین ورطه اگر در نبرم جان به سلامت
در دشت بلا گر نرسد آب به ماهی
روید سر راهم همه خارا ز بن خار
بختم نشود راهنمون جز به سیاهی
سرمشق محبت ندهد گر به دلم عشق
فکرم همه پوچ است و خیالم همه واهی
هر دم به تمنّای توام زمزمه پرداز
ای بیخبر از رنج و غم چشم به راهی
عشق تو عقابی است قوی چنگ که در اوج
رحمی نکند با دلم این کفتر چاهی
برگیر ز خاک این دل خواهان نوازش
یک مرتبه چون طفل یتیم سرِ راهی
عشق من و حسن تو نبودند به یک راه
گر دل به وفای تو نمیداد گواهی
تا ثانیههای شب دیدار تو پایند
ای کاش که سر بر نزند نور پگاهی
زین بعد من و گوش به فرمان تو بودن
حکم آنچه تو فرمایی و شرط آنچه تو خواهی!.
(۴)
فتحعلیشاه قاجار (شاه بابا)
مثل یک حبّهی انگور سیاه
زیر دندان شغالی مفلوک
شاه بابا پدر استبداد
عشق را سق میزد
در نمازی که شبانگاه
به عادت میخواند
لگد باطل بر جمجمهی حق میزد
*
شاه بابا پدر استبداد
در حرمخانهی شرعا «جایز»
سوگلیهایش را
گردنآویز طلا «جایزه» میبخشید
گوشت در دیگ هوس میانداخت
*
شاه بابا پدر نابغهی استبداد
عوض عمران
آبادانی
بچّه پس میانداخت!.
(۵)
پرنده در بهار
آخرین ترانهی پرنده در بهار
اولین حکایت بهار از پرنده نیست
سالها پرنده خواند و ماند در قفس
بی که با بهار در کران دشتها و باغها
همسفر شود…
سالها بهار
آمد و به هر که در مسیر خویش
عشق هدیه داد
بی که از اسارت پرنده در قفس
با خبر شود!.
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
منابع
- وبلاگ شاعران پارسی زبان
https://shirintanz.ir
http://sherepaak.com/poets/34/poetries/paged/5