محبوبه سعادتمند شاعر قوچانی

بانو "محبوبه سعادتمند" شاعر، شاهنامه‌خوان، قصه‌گو، دوبلور کُرد ایرانی، فرزند "رمضانعلی جلالی" از کُردهای جلالی رانده شده از فیروزه که مادرشان از ایل قهرمانلو می‌باشد؛ زاده‌ی تیر ۱۳۶۶ خورشیدی در قوچان، کارشناس مامایی و ساکن مشهد است. 
از یازده سالگی به شعر و ادبیات علاقمند شد ابتدا به سرودن شعر فارسی رو آورد و مقام‌هایی چون رتبه دوم کشوری در مسابقات ادبی مرکز آفرینش‌های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۸۱ و رتبه اول بخش آزاد جشنواره رضوی شهرستان قوچان در سال ۱۳۹۰ و رتبه اول مشاعره در استان خراسان رضوی در سال ۱۳۸۵ شد و سپس از چهارده سالگی با اقبال به شعر کُردی در چندین شب شعر در شهرهای مختلف استان خراسان چون شیروان، بجنورد قوچان و دانشگاه فردوسی در سال‌های ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲ شرکت نمود. همچنین در نخستین دوره جشنواره‌ی شعر کُردی خراسان (ملواری) در سال ۱۳۹۸ مقام نخست و در دومین دوره در سال ۱۳۹۹ مقام دوم را به خود اختصاص داد.
او از تابستان ۱۳۸۱ تا زمستان ۱۳۸۳ در رادیو خراسان رضوی برنامه کُردی کرمانجی به عنوان قصه‌گوی کودک به اجرای برنامه پرداخت و در سال‌های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۶ در تهیه‌ی مجموعه سی‌دی‌های «کانی» و «نوای دل» به‌ عنوان شاعر، نریتور و ترانه‌سرا همکاری نمود. در حال حاضر نیز با شبکه جهانی سحر در بخش دوبله کُردی کرمانجی همکاری دارد.


▪︎نمونه‌ی شعر کُردی:
(۱)
دل و دەردێ تەب ھەڤ را کریڤن
ل سەر من رۆ درێژن، سال و ھیڤن
تەنێ ئەز ب برینا تە نەخەملیم
ژ داخێ تە، گولێ لالە، دریڤن
¤
دل من و درد تو با همدیگر رفیق جانی هستند
روزها بر من طولانی می‌گذرند مثل ماه و سال
تنها، وجود من با زخم تو آراسته نشد،
از داغ تو گل‌های لاله هم نشاندار شده‌اند.


(۲)
ژ گولیان گشت بەرفندیل ب شەرمن
ل چاخوونان دل و دەستێ وێ گەرمن
چیایەک دل ب داخە و سیا خوە
مەزن داییکا من تاڤێژە سەر من.
¤
از بافه‌های موی سفیدش برف انبار کوهستان شرمسار است
در سوز سرما دست و دلش گرم است
کوهی داغدار است و سایه‌اش را
مادر بزرگوار من بر سرم می‌اندازد.


(۳)
کرم مستەک رەژی، ئارێ شەواتان
ب دەستێ بێ بەلاڤ بووم ل وەلاتان
ژ کی جەورا وی گازی کم خوەدێیۆ
دلێ من شا نەبوو ب ئەختەلاتان
¤
آتش دردهای جانسوز مرا تبدیل به مشتی خاکستر کرد
به دست باد در همه‌ی سرزمین‌ها پراکنده شدم
از کدامین ستم او شکوه کنم خدای من؟
وقتی دلم با هیچ گفتگویی آرام نمی‌گیرد.


(۴)
نە ھێنک بوو ژ چاڤێن تەر دلێ من
نە گەریا ئادەمەک ل بەر دلێ من
ھەرە چاڤێ م ب دەستێ تە نینە
تە جوز داخەک چ دانی سەر دلێ من.
¤
نه از چشمان خیسم دلم آرام و قرار گرفت
نه کسی تاکنون مرا دلداری داده است
برو! چشمم به دست تو نیست
مگر جز داغی چه بر دلم گذاشتی.


(۵)
دلێ من سا خیالا تە تەشی بوو
تەنێ ئشقا تە رستن دلخوەشی بوو
م ھەی رست و تە تیت کر ھێڤیا دل
ژیانا من گوریفا ڤەڕەشی بوو
¤
دل من برای خیال تو دوک بود
تنها عشق تو را ریسیدن دلخوشی‌ام بود
من هی ریسیدم و تو باز کردی امید دل را
زندگی من کلافی از هم شکافته بود.


(۶)
کتاوەک ھێستر و ژان و شەواتە
تژی چێرۆکێ کورد و ترک و تاتە
ل ھەر بەلگەک برینەک نقشاندن
تو جارێ ناتە خوەندن، ڤا وەلاتە.
¤
یک کتاب سراسر اشک و سوز و درد است
پر است از داستان‌های مردم کرد و ترک و فارس
بر هر صفحه‌ی آن زخمی نقاشی کرده‌اند
و هیچگاه خوانده نشد، این، وطن است.


(۷)
تو زکرەش ئەورێ من مەگری ژ پارا
م گۆت ئومرەک ببارە سەر ڤێ وارا!
گولا قر بووی نکا تی نابە سا تە
ڤەگەر ژنیان ، تەڤا بوو ئەو بھارا
¤
ای ابر خسیس من! دیر شده! دیگر گریه نکن!
یک عمر تو را گفتم بر این سرزمین ببار!
گل از ساقه بریده شده دیگر تشنه‌ات نمی‌شود
برگرد! موعد آن بهار به سر آمد...


(۸)
ئەلێ کەوا قانات خوینی
ناتا بەرێ تو ناخوینی
نەکە کوردەک بێ ھێلینی...
¤
آه ای کبک خونین بال
دیگر مثل سابق آواز نمی‌خوانی
نکند تو هم یک کورد بی‌آشیان هستی...


(۹)
ب داغێ تە دریڤ‌نیشانم ئیشە ڤ
دەمەک چیکسای، دەمەک دوومانم ئیشەڤ
ژ مەشهەد تا مەریوانێ دبارم
وەکی ئەسمانێ کوردستانم ئیشەڤ
¤
با داغی که تو بر دلم نهاده‌ای، نشاندار شده‌ام امشب
دمی مانند آسمان پُر ستاره‌ام و دمی آسمان پر از مِه
از مشهد تا مریوان یک‌ریز می‌بارم
مانند آسمان کردستان (باران زا) شده‌ام امشب.


(۱۰)
کانی زانن کو سه‌رچاڤیا زه‌لال بووم
وه‌قه‌س هێستر م(ن) رێتن، تا وه‌تال بووم
ل من رۆ نادچوون، ئومرێ م(ن) کوڕ بوو
خزان سال بووم، ب ئه‌رمانێ ته‌ کال بووم
¤
چشمه‌ها می‌دانند که من سرچشمه‌ی زلال بودم
آنقدر اشک ریختم تا تهی شدم،
بس که روزها بر من نمی‌گذشت، عمرم کوتاه شد؛
با آن سن کم در آرزوی تو پیر شدم.


(۱۱)
ل ڤر ئومره‌ک زمان بێ ده‌نگ بێ ده‌نگ
چ گه‌وری سا هه‌رایه‌ک مانه‌ دلته‌نگ
هه‌زار چێرۆک ژ کورمانجان، هه‌زار ژان
ل بیرا قوشمێ بوونه‌ ناله‌ ئوو هه‌نگ
¤
در اینجا عمری‌ست که زبان‌ها در سکوت کامل هستند.
چه گلوها که برای فریادی دلتنگ مانده‌اند.
هزار داستان از کوردها، هزار درد؛
در یاد و خاطر قوشمه تبدیل به ناله و آهنگ شده است.


(۱۲)
دوێن سڕا ئه‌ڤینداران دو ده‌ستن
کو قه‌ت ژ گرتنا هه‌ڤدو نه‌وه‌ستن
خزان بوونی ئوو ده‌ستێن هه‌ڤ مه‌ به‌ردان
مه فام ناکر چ ره‌سمه‌ هه‌ڤدو خوه‌ستن.
¤
می‌گویند راز دلدادگان دو دست هستند
که هرگز از گرفتن یکدیگر خسته نشوند
ما بچه بودیم و دست‌های همدیگر را زود رها کردیم
ما رسم دوست داشتن را بلد نبودیم.


(۱۳)
مینا چیکێن کو هیڤەک کەتیە ئوینێ
جهانەک تاریە ژ توننە بوینێ
ژنەک شیلوارا خوە دادوەشین
وەلاتەک تێ تەماشەی هیڤەروینێ
¤
مانند ستارگان بی‌رونقی که ماه در میانشان می‌درخشد،
جهان از نبود او، تیره و تاریک به نظر می‌رسد.
زنی دامن کوردی خود را تکان می‌دهد؛
و دنیا به تماشای بر آمدن ماه کامل می‌نشیند.


(۱۴)
‍‍ل ڤر ئومره‌ک زمان بێ ده‌نگ بێ ده‌نگ
چ گه‌وری سا هه‌رایه‌ک مانه‌ دلتنگ
هه‌زار چێرۆک ژ کورمانجان، هه‌زار ژان
ل بیرا قوشمێ بوونه‌ ناله‌ ئوو هه‌نگ
¤
در اینجا عمری‌ست که زبان‌ها در سکوت به سر می‌برند،
چه گلوها که دلتنگ فریادی از ته دل هستند،
هزار داستان از ملت کورد، هزار درد سوزناک،
در خاطر قوشمه تبدیل به ناله و آهنگ شده است.


▪نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
[به کدامین گناه؟]
وارث هر چه درد بی‌درمونم
کُرد شدم با پوست و استخونم
کُردی که بی‌پُشته و بی‌برادر
هر کی واسش میشه آقا بالاسر
بس غم عالم می‌ریزه تو دلم
دربدرم؛ کوه، شده منزلم
عاصی و دلتنگم و لولی‌وشم
خون پدر تو رَگَمه، سرکشم
من یه بغل شعر و غزل، اَز بَرَم
وقتایی که سنگ، می‌باره سَرَم
دنیا که رو می‌کنه زشتی‌ها رو
رو می‌کنم واسش سه‌خشتی‌هارو...
سهم من اینجا شده کنج عزلت
نیس یه نفر بهم بگه: "با غیرت!
کُردِ جفا دیده‌ی بی‌سیاست!
از اونهمه رفیق، کی مونده واست؟!"



گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 77 نفر 132 بار خواندند

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا