پنج‌سال‌است‌که‌درحسرت‌دیدارتوام بعدتو‌غنچه‌لبخند‌به‌لب‌باز‌نشد

طناب‌دارراآماده‌کن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لیلی‌زگیسویت. که‌مجنون‌آرزو‌دارد‌بمیرد‌با‌طناب‌تو

حکم‌من‌تنها‌بدون‌عشق‌اینجا‌ماندن‌است. گرمراصدبااعدامم‌کنی‌راحت‌ترم

مهربان‌باشیم‌باهم‌عمر باشدچون‌نسیم زندگی‌یکبارباشد ‌‌قابل‌تکرار‌نیست

لبت‌خرمای‌نخلستان‌اهوازاست‌می‌دانی. مراتومست‌کن‌بابوسه‌های‌داغ‌اهوازی

کشیدم‌خط‌قرمزرابروی نام‌زیبایت دعاهای‌سحرگاهی‌برایت‌بازپابرجاست

نخ‌وسوزن‌بیاورتابدوزم ‌‌‌‌لب‌به‌لبهایت. که‌دیگرفرصتی‌باقی ‌‌نمانده‌نازنین‌بانو

چشم‌های‌توچراهرگزنمی‌بیند‌مرا بی‌وفا‌مجنون‌منم‌شایدتولیلی‌نیستی

زشعروشاعری سودی نبردم‌درتمام‌عمر برای‌آبی‌چشمت‌هزاران‌شعرمن‌گفتم

چرا هر شب‌‌ همین‌ ساعت بیادت‌ شعر می‌گویم
مرا بیمار کردی‌ تو ز این بیدار ماندن‌ها

تواستادی‌‌به‌طب‌سوزنی ‌امانمی‌دانی چه‌دردی‌می‌کشم‌اینجا بدون‌تو‌زتنهایی

..... عاشق بشو که عشق ترا رهنماشود عمرت فقط هزینه ی مهر و وفا شود ......

شاعری‌هستم‌که‌قلبم‌هست مالامال‌عشق حیف‌‌وصدافسوس‌یارم ‌‌بی‌وفایی‌می‌کند

وصف خرد و عشق ز یک دایره نیست از وصف دو من ز عشق با دل گره نیست ............................................................ اشک از صریر غم ز عطر یاس پابرجاست از آیه ی کوثر دلی،دلبسته چون دریاست...

دادی‌فریب‌ساده دلم‌راتو‌نازنین اماهنوزچشم‌امیدم ‌‌بدست‌توست

من‌درقمارعشق‌توبازنده‌بوده‌ام حالا بخند که‌مراداده‌ای‌فریب

دیگر‌ نگو‌ که‌ مرا دوست‌ داری ام
تکرار کرده‌ای‌ دروغ خودت را تو سالها

معتاد‌چشم‌‌سیاهت‌چراشدم این‌اعتیاد‌مرازپا‌درمی‌آورد

تصّورِ دلم از عشق فتح شهری بود ، که کارِ مردم آن نیست خونِ دل خوردن !

غزل،عشرتی بوده بر بنده،شوری . غزل،جام شیرین ز شهد از ثنایی . سیده_مریم_جعفری . پ.ن: عشرت: صحبت،دوستی و کامرانی...