تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن سهرابی

موجِ زُلفَت ، کشتی چشمان من را دل بِبُرد، ترسم از روزی ،که پهلو گیرد او، در ساحلِ لبهای تو .

ادامه شعر
افسانه نجفی

زمستان زالو در این زمستان ِ زالو همه در حسرت آبستن شدنیم؛ همچون زخمی عمیق؛ از هزاران درد! _یک شب؛ عروس آرزوهایمان؛ این واپس زده ی هرچه پرهیز! شکیبایی اش را خواهد دَرید و برهنه به آغوش وحشی و خیسِ امی...

ادامه شعر
محمد مولوی

یلدا : گیسوان یلدا بلند است به رنگ شب آویخته به دیوار شانه هایش لبانش سرخ به رنگ انار آذر آخرین دخت خود را گره زده به سپیدی برف زمستان مبارک باد برتو ای دوست ای هموطن این آیین ایرانی شب یلدا #م...

ادامه شعر
احمد  عرشی

تظاهر می کنی دوستم داری! گاهی... از تظاهر هایت می‌ترسم! جای اینکه به رنجم می‌ترسم انسان بودنت را هم تظاهر کرده باشی!؟...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

یلدا فالِ حافظ اَشک قطره هایِ اَناریست که از چشمانِ دخترکی تنها میچِکد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
سارا اسدی زهرائی

عآرف به نفسِ خویشتن باید شد از نهادِ دل حق را باید جُست به دور از هموار بودنِ راهِ عزلت، اِنزوا با همه چیز درآمیخت و با هیچ چیز آمیخته نشد! خورشید زیبا نواخت در این بیخوابی هیهات که روشن دلی بیدار نش...

ادامه شعر
افسانه نجفی

چسبیده ام؛ با چنگ و دندان ضریحِ خواب را! چه کنم؟! نمی آیی به بیداری... افسانه نجفی (خورشید_خان. اسد)

ادامه شعر
بختیار خضری

ای همسفر روزهای رنگ بلوغ ای تلنبار هیچستان ما فاتح سکوهای باد وخزانیم درتقدیم سیمرغ ها درکرانه ساحل شلاق خورده از باد درتشویش خطوط نگاه درچینش سفره هایی به رنگ یاقوت دررقابت سنگین ستاره های شب یلدا بر...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

جماعتی ست دور ما به فرادا زیبا ست نماز وصل

ادامه شعر
نازنین بیداد

نمیدانم درمیان این افراد چه میکنم، اینانکه عقایدشان سرشوزنی به من شباهت ندارد وجز خز عبلات چیزی برای گفتن ندارند ، بله بنده از محفل های خانوادگی بیزارم.......

ادامه شعر
آگرین یوسفی

آغوشم را گشودم تا تورا در آغوش بگیرم نمیدانستم باد پاییزی مرا از خواب بیدار میکند. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
افسانه نجفی

فراموشی مجنون،دل به صحرا زد؛ صد مبارک باشدش،این فراموشی! این آغازِ بی پایان ِغم و فراموشی... _اما ،بیچاره من! مانده ام این جا؛تا قیامت،پابرجا با عکس ها و بغض و این گوشی!!! کی بِدَر خواهم بُرد جان؟! از...

ادامه شعر
سامان صالحی س سکوت

افتاده در خیال درختی که تلخ خاطره ای است عریان پاییز را در آغوش خاک

ادامه شعر
سیاوش دریابار

......من مانده ام...... من آن روز فهمیدم که دنیا جای ماندن نیست که با دو چشم خویش دیدم که بابا پایی برای کفش ندارد و توانی برای راه رفتن و مادر دستی برای آبرو و حرفی برای گفتگو و خواهر درمانی برای درد...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"راه" کلمه ها زبان بسته اند آنکه به شعر راه می گشاید تویی! شاعر: مرضیه رشیدپور (کیمیا)

ادامه شعر
یگانه قنبری

یادش بخیر؛ #صفا و #صمیمیت موج میزد در گوشه گوشهء #خانهء_مادربزرگ.... #قصه_های #شب_یلدا شنیدنش از زبان شیرین #پدربزرگ شیرینیِ خاصی برایمان داشت... #انارهای_سرخ، #هندوانه و #فال_حافظ عطر شیرینیهای خا...

ادامه شعر
سجاد حقیقی

از قاصدک خیال پرسیدم که بهار از کدامین کوچه گذشت و ندید مرا ندید مرا که پنجره‌تر شدم و سقوطِ ب ر گ ها ...

ادامه شعر
مهدی بابایی

۱_ در دشت اندیشه ام، دو اسب بی وقفه می دوند، یکی اسب سپید آزادی، یکی اسب سیاه عشق... ۲_ یاد آزادی، زوزه ی گرگی ست، در سکوت برفی خیالم، و بارش تگرگ است، بر دشت دلتنگیم... مهدی بابایی ( سوشیانت )...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

رخ داد ماه بر طاق آسمان دل داده اش را...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

......درخت و آپارتمان..‌‌.... بجای سرو تنومند قشنگ آپارتمان سر به فلک کشیده است و میوه هایش بشقاب های ماهواره شده است و چقدر تلخ میوه های که آدم را ناکجا آباد میبرد درخت که بود سایه اش می‌نشستیم آپار...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا