- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
موجِ زُلفَت ، کشتی چشمان من را دل بِبُرد، ترسم از روزی ،که پهلو گیرد او، در ساحلِ لبهای تو .
ادامه شعرزمستان زالو در این زمستان ِ زالو همه در حسرت آبستن شدنیم؛ همچون زخمی عمیق؛ از هزاران درد! _یک شب؛ عروس آرزوهایمان؛ این واپس زده ی هرچه پرهیز! شکیبایی اش را خواهد دَرید و برهنه به آغوش وحشی و خیسِ امی...
ادامه شعریلدا : گیسوان یلدا بلند است به رنگ شب آویخته به دیوار شانه هایش لبانش سرخ به رنگ انار آذر آخرین دخت خود را گره زده به سپیدی برف زمستان مبارک باد برتو ای دوست ای هموطن این آیین ایرانی شب یلدا #م...
ادامه شعرتظاهر می کنی دوستم داری! گاهی... از تظاهر هایت میترسم! جای اینکه به رنجم میترسم انسان بودنت را هم تظاهر کرده باشی!؟...
ادامه شعریلدا فالِ حافظ اَشک قطره هایِ اَناریست که از چشمانِ دخترکی تنها میچِکد. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرعآرف به نفسِ خویشتن باید شد از نهادِ دل حق را باید جُست به دور از هموار بودنِ راهِ عزلت، اِنزوا با همه چیز درآمیخت و با هیچ چیز آمیخته نشد! خورشید زیبا نواخت در این بیخوابی هیهات که روشن دلی بیدار نش...
ادامه شعرچسبیده ام؛ با چنگ و دندان ضریحِ خواب را! چه کنم؟! نمی آیی به بیداری... افسانه نجفی (خورشید_خان. اسد)
ادامه شعرای همسفر روزهای رنگ بلوغ ای تلنبار هیچستان ما فاتح سکوهای باد وخزانیم درتقدیم سیمرغ ها درکرانه ساحل شلاق خورده از باد درتشویش خطوط نگاه درچینش سفره هایی به رنگ یاقوت دررقابت سنگین ستاره های شب یلدا بر...
ادامه شعرنمیدانم درمیان این افراد چه میکنم، اینانکه عقایدشان سرشوزنی به من شباهت ندارد وجز خز عبلات چیزی برای گفتن ندارند ، بله بنده از محفل های خانوادگی بیزارم.......
ادامه شعرآغوشم را گشودم تا تورا در آغوش بگیرم نمیدانستم باد پاییزی مرا از خواب بیدار میکند. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرفراموشی مجنون،دل به صحرا زد؛ صد مبارک باشدش،این فراموشی! این آغازِ بی پایان ِغم و فراموشی... _اما ،بیچاره من! مانده ام این جا؛تا قیامت،پابرجا با عکس ها و بغض و این گوشی!!! کی بِدَر خواهم بُرد جان؟! از...
ادامه شعرافتاده در خیال درختی که تلخ خاطره ای است عریان پاییز را در آغوش خاک
ادامه شعر......من مانده ام...... من آن روز فهمیدم که دنیا جای ماندن نیست که با دو چشم خویش دیدم که بابا پایی برای کفش ندارد و توانی برای راه رفتن و مادر دستی برای آبرو و حرفی برای گفتگو و خواهر درمانی برای درد...
ادامه شعر"راه" کلمه ها زبان بسته اند آنکه به شعر راه می گشاید تویی! شاعر: مرضیه رشیدپور (کیمیا)
ادامه شعریادش بخیر؛ #صفا و #صمیمیت موج میزد در گوشه گوشهء #خانهء_مادربزرگ.... #قصه_های #شب_یلدا شنیدنش از زبان شیرین #پدربزرگ شیرینیِ خاصی برایمان داشت... #انارهای_سرخ، #هندوانه و #فال_حافظ عطر شیرینیهای خا...
ادامه شعراز قاصدک خیال پرسیدم که بهار از کدامین کوچه گذشت و ندید مرا ندید مرا که پنجرهتر شدم و سقوطِ ب ر گ ها ...
ادامه شعر۱_ در دشت اندیشه ام، دو اسب بی وقفه می دوند، یکی اسب سپید آزادی، یکی اسب سیاه عشق... ۲_ یاد آزادی، زوزه ی گرگی ست، در سکوت برفی خیالم، و بارش تگرگ است، بر دشت دلتنگیم... مهدی بابایی ( سوشیانت )...
ادامه شعر......درخت و آپارتمان...... بجای سرو تنومند قشنگ آپارتمان سر به فلک کشیده است و میوه هایش بشقاب های ماهواره شده است و چقدر تلخ میوه های که آدم را ناکجا آباد میبرد درخت که بود سایه اش مینشستیم آپار...
ادامه شعر