تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
نازنین نکیسا

تا با تو نشستم ز سرم هوش برفت تا پخته شود عشق دل از جوش برفت دل بستی و بگسستی و بی عذر روی هر آن چه شنیدم ز تو از گوش برفت...

ادامه شعر
رامین خزائی

امسال یکی یا دو سه فیروز رسد اخبار ز جنگی که جگرسوز رسد اوکراین و چچن، اویغور و افغان و بلا حاجی شوم ار روز به نوروز رسد با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
سجاد حقیقی

امروز بیا تا گل و سنبل باشیم مانند یکی ساز چو بلبل باشیم هر لحظه بنوشیم شرابی قرمز تا مثل گلی زرد فقط گل باشیم

ادامه شعر
رامین خزائی

این پایه ی خلقت سِرِه اش مَشکِ کجاست دنیا همه اش کَشک و سرش پَشکِ کجاست سلّول به سلّول من اَر سَر به ثَناست پس این همه بَدمَست و هَچَل تَشکِ کجاست؟! با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین...

ادامه شعر
میثم پیران

اندیشه که از درون سر غارت شد هر فاجعه ای برای ما عادت شد در کشور ما اگر کسی می میرد گویند نگو مرده ،بگو راحت شد #میثم_پیران...

ادامه شعر
رامین خزائی

شیخ از سر سجده سربرآورد، ببین! زاهد سر دیگ، لنگر آورد، ببین! از لحظه ی آمدش، حرم، بوی عفن باد آمد و بوی عن برآورد، ببین! با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
رامین خزائی

صد بار الاغی چمنم نهر نمود با غر زدنش روز مرا ما زهر نمود خوشحال شدم من بخدا مثل یه طفل روزی که کلاغ از من و ما قهر نمود با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
نازنین نکیسا

دانی که به جز تو هوسی نیست مرا جز خواب وخیال تو کسی نیست مرا امروز گرت به داد این دل نرسی پیمانه سر آید.... نفسی نیست مرا...

ادامه شعر
رامین خزائی

"آب آینه دارِ قابِ زیبایت شد" شاداب تر از فعلِ فریبایت شد میرابِ تو جویِ چشمِ مَن روشن دی شبنم بنشست و طرحِ دیبایت شد با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

آن قصه ی دلدادگی از یادش رفت حالا که شدم اسیر چشمانش رفت از عشق به گوش او سخن گفتم دوش انگار که قصه گفتم و خوابش رفت! #جواد_امیرحسینی(مهراد) ۶ اسفند ۱۴۰۰...

ادامه شعر
رامین خزائی

دیدم کاین مرغ عشق، عاشق شده بود هر شب گریان و چون شایق شده بود چون بیماری من برایش لَعَبَست او هم در کار عشق حاذق شده بود با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

ما را دل و جان سوخته تر پیوستی روحی که به آوار سخن بنشستی بر جان بنشستی و به تن دوخته تر در نیمه ی جان بریده تر بگسستی...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

گفتند که او خمار عشق است هنوز شوریده و مست و زار عشق است هنوز گفتم که برو غافل بیچاره بخواب عالم همه بر مدار عشق است هنوز...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

تغییر گلایه از اسارت دارد از نشئه و بی حال شکایت دارد پروانه شو امشب که ز ما دور تر است گاوی که به کهنه خوردن عادت دارد...

ادامه شعر
رامین خزائی

هرگاه که او چشم به راهت نَشُدَست آنگاه که در کارِ گناهت نَشُدَست با اینکه سَرَت گرم و دلت سَرد ولی راحت بنشین، تیرِ نگاهت نَشُدَست با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خ...

ادامه شعر
محمد مولوی

ما افسردگانیم و فلک افسرده باز دست بوس این و آنیم از روی نیاز چو سگان دم تکان دادیم برای تکه ایی نان وام های گرفته را باید پس دهیم یک یک باز #محمد_مولوی...

ادامه شعر
رامین خزائی

اِقلیمِ غَزَل رازِ اَزَل فاش کُند عِشقَت بِکِشَد عِشق به فَرّاش کُند بِیتی زِ رُباعی گِرِه از ما گُسَلَد در کشورِ عِشقَت همه عَیّاش کُند با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
رامین خزائی

روزی که زدم تمپک و نی یادت هست؟ آن روز دگر، اول دی، یادت هست؟ من مست نگاهت شده بودم مریم لیکن تو نگاهت به دوبی، یادت هست؟ با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
رامین خزائی

ژرفای حمق چون که هزارش بگذشت دردش کند اسکان و عذارش بگذشت فالی که من از جوی عسل دست زدم از روز ازل لرز و مضارش بگذشت با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان رامین خزائی ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

امشب به جهان باب مراد آمده است شاه کرم و جود، جواد آمده است از عرش به خانه‌ی امام هشتم جبریل امین به شادباد آمده است ۲۲ بهمن ۱۴۰۰...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا