- لیست اشعار
- موضوع
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ماهدخت محمدی
در13 /02/ 1350 -
حسن رسولی
در13 /02/ 1363 -
Parvin Mohamadi
در13 /02/ 1402
« صنم »
عمریست که در سینهٔ خود راز ندارم
در بند و قفس پنجره ای باز ندارم
تنها شده ام مونس و دم ساز ندارم
در آخر خط فرصت آغاز ندارم
عاشق بشوم رغبت...
این زخمها که زوج تورا پیرکرده است شب را مزار آیه ی تطهیر کرده است امشب سراغ ماه من از کوچه ها نگیر شاید درون چاه کسی گیر گرده است دیماه 99 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . هرچند شا...
ادامه شعربر محمّد ، آل او ، رحمت فرست داد رس ، فریاد رس ، حکمت فرست ای ابر قدرت ، تویی غالب ، غنی حُکم داری ، بردباری ، ای سنی بنده ای هستم ، تویی معبود من روز و شب در ذکر باشم ، بود من ذکر یاهو ، بر لبم...
ادامه شعردرختان محو از حیرانی که چرا میکشد انسان آنها را به آسانی درختان در فکر کشتن ما حیوانات در فکر خوردن ما طبیعت زار می زند ز انسان هوا آلوده شد از کار ما زمین مرده ز کندن های این خاک زمین خسته ز بی شرمی...
ادامه شعردرد و رنج بیچاره و بدبختر، او پیش از من نیز بوده.... به دنیا آمدم تا صاحب تن گردد. م.مدهوش موج نو#
ادامه شعرقَدر مومیایی را استخوان پُکیده ای به آرزوی خَمیده رقصِ شکستن ِ اندیشه مُداوای املاء پرسشی است_ به این مضمون: سیلاب می شود رُخی زِ سیلی این پرسِش؟...
ادامه شعربه دست جاهلان تبر چه گویمت که حق عیان عیان حقیقتی دلا ، رها ز دست جاهلان چه سنگ ها که پرت شد به زیر پای عاقلی ز دست باطلانِ روزگارِ دوره از زمان ولی اله بایبوردی 23 / 10 / 1344 ...
ادامه شعرزیرِ تیغِ جراحی قلم؛ عکسِ سلفیِ درون، به نوشته های ماست پیدا!
ادامه شعربَربَر وار جنگل را فتح میکنندُ در شادی های بی رحم خویش انقراض را می رقصند آنان سرچشمه مرگندُ قلبشان پناهگاه ترس و من در شگفتم که چرا زاییدنشان را تاریخ، تکرار میکند ********** ابوالقاسم کریمی/ 20 آب...
ادامه شعرشاپرک غصه نخور عمر تو طولانی نیست خواب چشمان تو در حادثه بارانی نیست شاپرک بال بزن خیره بکن دنیا را زندگی عمر دوباره به کس ارزانی نیست شاپرک رقص کنان بر سر هر رهگذری عشق و احساس ببار عاطفه قربانی نی...
ادامه شعرحَذَر کنیم زِ هَرنیش، هرنیش، تلخ ولی نیشِ زَن شیرین است! #پریسکه
ادامه شعردر انتظار منتظر از این دیار کی فرار دیار پر بلای جان ،رفاه هست لا قرار چه بس تمدّنی ، بشر عقایدی نما به فر ولی چه سود کشمکش که حاصلش بشد مزار ولی اله بایبوردی 23 / 10 / 1399 ...
ادامه شعرغم هجران تو با کوه بگفتم ترکید به کجا رفته ای اب روان در چشمم؟ بی تو من خسته ی سالم نکند دیر کنی؟! چشمه ی چشم من انداخته سیلاب به راه! بر دل غم زده ام سینه ی پر سوز گواه ِچه کنم بی تو "غریب"م شده ...
ادامه شعرپاییز تیرهای برق کنار جاده لک لک ها و ما که دیگر نیستیم تماشا را ...
ادامه شعرآن سطل زباله حرف ها دارد؛ با کودکانِ کار با این روزگار #سه_گانی
ادامه شعرهر که با ما رو کند دیوانه بازی بهتر است حبس ها از تیرگی ها در خلاصی بهتر است گول ظاهر را نخور چون عالم نسبیت است جایگاه متهم گاهی ز قاضی بهتر است کعبه گر باشد طریق پادشاهی یا ستم گر تو از سنگش بگیری ب...
ادامه شعرتو ایران من بهتر از جان من تویی مایه ی عشق و ایمان من ز دشمن نباشد هراسی تو را به راهت کنم جان خود را فدا همه دشمنانت شوند سر به زیر سگ و گرگ و کفتار و روباه پیر هراسان و نالان شوند چون اسیر چو بینند...
ادامه شعرشاعرانی مرده کوچه های خاموش _ شهر هم زوزه کشان پدرانی مبهوت خواب های موهوم عصرها یخ بندان غم کشانی مغموم
ادامه شعریاد از ، ازدی خلیل احمد ، دلا کن که با علمی عروضی آشنا علم را یاد از کهن پیری کند با نَعَم لا ، لا نَعَم لا ، یادها ولی اله بایبوردی 16 / 10 / 1399 ...
ادامه شعر« سیر جهان » چشم بشر زِ سـِیر1 جهان، کی سیر شود وقتی شود ، که از اجل خود خبر شود گفتن :که مرگ آید و نامش اجل بُوَد آدم کجا توان زِ کمندش ، بدر شود ...
ادامه شعر