تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
بهنام حیدری فخر

« مجرد » الهی این جهان وارونه گردد که باز آید خوشی های مجدد خوشا روزی که من بودم مجرد نبودم اینچنین سُست و مردد دو بیتی: بهنام حیدری فخر...

ادامه شعر
امیرحسام  زمانیان

آسمان آبی نیست روز ها تاریک است مدرسه تعطیل است چون هوا آلودست به چه خوب است ای جان! باز هم تعطیلی خوبی اش هم این است امتحان بود امروز امتحان هم که پرید! هیچ کس آن را دید؟ کاش باران نرس...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

چون به کار زندگی این روزها ماندیم به گِل پیش فاطی جون و میرزا قنبر و شمسی خِجل بس که افتاده حساب دفتر و نسیه عقب پول قسط و وام و قرض حاجی عبدالله زِبل گوشت گاو و گوسفند و بز همه رفته ز یاد گر رسد بر د...

ادامه شعر
شهرام بذلی

هر چه دزدی کرده را بر چینُ ووهان برده است مالِ مردم همچو گز یا مثلِ سوهان برده است در کانادا یک دو روزی خستگی در کرده و ... عشق و حال اش را بسی بر شهرِ یوهان برده است گوئیا کز پل که رد شد خر سواری...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

در سفره مان گشنه پلو آخ جون تو صف رفتیم جلو جیبها اگر خالی شده قسط و عوارض نو به نو هرکس خر خود رانده است ما همچنان در حال دو بیکاری وانگه تنبلی ...

ادامه شعر
رضا زمانیان قوژدی

.................پی کار................... با سیاست شاعران را کار هست و بار نیست گوئیا اندازۀ شاعر کسی بیکار نیست! هر چه می گوید یکی شاکی شود از دست او گر چه حتی نام او، در بیتی از اشعار نیست گر بگ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

ابر طوفانزای من، از بهر چه بی بر شدی شیر بیشه پس چرا همچون گلی پرپر شدی شایدم همچو حضرات بهر حل مشکلات راه حل یک شبه دادی و بازیگر شدی...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

بس که در اوج تنعم زیستیم مُردیم از فرط خوشی، ما کیستیم؟ این همه نعمت که دولت خرج کرد پس چرا ما در فلاکت بیستیم؟...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

"سالها دل طلب جام جم از ما می کرد" پول یارانه ما خرج اَتینا می کرد! "روزها فکر من اینست و همه شب سخنم" که چرا موقع ورزش، مثل یک پیرزنم؟ "نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد" سکه و ارز دگر رطل گران خواهد شد!...

ادامه شعر
رضا زمانیان قوژدی

این دست و پا شکسته که در خانۀ من است؛ عقلش بقدر دانۀ گندم،... نـــــه، ارزن است!  زیبا، ظریف، خانه بر انداز و... خانه ساز!! بر گرده ام سوار شده، این مبرهن است! بی او مباد خــانۀ مـــا، نور چـــشـــ...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

《شطحیّات》 یارب توئی بی دست و پا یا ما؟ باید تو بر داری عصا یا ما؟ سُبحانَکَ اللَّهُمَّ معذوریم تو عاری استی از حیا؟ یا ما؟ با ما چرائی سرگران این جُور بد کرده ایم آیا خدایا ما؟ تقدیر، دستِ توست صد...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

در میـان گیـرو دار روزگـار از تـو لـپ لـپ بر جـهید شـد آشـکار یـک حسـن از نـوع قـفل سـاز و کلـید شـد رئیـس کـل تدبیـر و امـید اون چـنان رونـق گرفـته اقـتصاد آهـمان گشتـه بلنـد از هـر نـهاد شـاد ...

ادامه شعر
رضا زمانیان قوژدی

بخش نخست آهای تو که سرت توی حسابه  تولدت     این      وَرِ      انقلابه  تویی که هیچی ماجرا ندیدی نه دسته گل  به آب دادی نه چیدی  تویی   که  پای   انقلاب   واستادی  خودت توی  حساب کتاب استادی ...

ادامه شعر
شهرام بذلی

عجیبه حس و حالش عالی شده میگن که بدجوری خیالی شده فکر میکنه ریاست اش طویله مقصدِ بعدیش حتما اردبیله تو شهرِ ما همه باهاش رفیق اند خلاصه دل میدن بهش عجیب اند اینروزا رفتاراش پر از معماست حرف...

ادامه شعر
رضا زمانیان قوژدی

ما کربلا را درمنا تکرار کردیم حجاج بیت الله را کشتار کردیم خود زائران شیعه را کشتیم عمدا راه جهنم را بخود هموار کردیم شیطان پرستیم و برای رمی شیطان آن روز را یک صحنه ی خونبار کردیم گر خر شد...

ادامه شعر
علی معصومی

نگاهم کردی دیدی آخر که چو خاک سر راهم کردی با دلی ساده که تاراج و تباهم کردی آنچه در چنته تو را بود به کارم بستی پیش چشم همه بد نام و سیاهم کردی نگشودی گره از کار من و در تب خود خرمن شعله ای از پرت...

ادامه شعر
رضا زمانیان قوژدی

آنان که مقام و جاه و پستی دارند با اینکه نژاد نا درستی دارند از جمله مردم جهان، پست ترند چون تارتنان، خانه سستی دارند     *    *   *    با اینکه خودش، مترسکی بیش نبود اندازه ی موری، آخر اندیش ن...

ادامه شعر
شهرام بذلی

مرغی از رویِ ادعا روزی! با خروس گفتگویی کرد گفت مِهرِ من هلال ات باد خنده بر لب چه های و هویی کرد هر چه آورده ام برایِ خودت میروم چاره کن به حالِ خودت نام و آوازه ام جهانی شد رتبه ام رفت و آسمانی...

ادامه شعر
شهرام بذلی

من بنده ای شاد ام که دندانی ندارم چون که برایِ زیستن نانی ندارم فهمیده ام چون ساده بودن جرم دارد دیگر برای این هنر جانی ندارم البته من غافل زِ احوالِ مدیران! چون خاوری ها مُهرِ پیشانی ندارم ...

ادامه شعر
رضا زمانیان قوژدی

عادتی دارم که ترکش موجب بیماری است هم ادامه دادنش، یک نوع خودآزاری است!! اینکه می گویم خودآزاری، کمی اغراق نیست؟! فعل ماضی کی جواب شرط استمراری است؟! بگذریم، این عادت ناجور، دردی بی دواست! خوب می دا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا