3 Stars
رضا زمانیان قوژدی

دوشعر با یک بلیط

ارسال شده در تاریخ : 21 امرداد 1399 | شماره ثبت : H9412063

.................پی کار...................
با سیاست شاعران را کار هست و بار نیست
گوئیا اندازۀ شاعر کسی بیکار نیست!

هر چه می گوید یکی شاکی شود از دست او
گر چه حتی نام او، در بیتی از اشعار نیست

گر بگوید نان و بنزین را گران تر کرده اند؛
پاسخش گویند مسئولین، که این دشوار نیست

یا اگر پرسد؛ چرا بیگانه بر ما شد امیر؟؛
می رسد دستور"این موضوع نا هنجار نیست"

از گل و بلبل بگوید، واژگونش می کنند
چون که هر جا صحبت از گل می کند بی خار نیست!

صحبت از معشوق کردن نیز نا هنحاری است
عاشقی پیدا نخواهد شد که او بیمار نیست

گر ز بیماری بگوید، دردمندش می کنند
چون خیال تخت مسئولین ما هموار نیست!

خویش را هم ناسزا گوید بلاکش می کنند
گوئیا قاموس ما را، واژۀ اخطار نیست!

در گروهی، دشمنان را هجو گفتم، پاک شد!
آخر این محتاط بودن، تا کجایش عار نیست؟!

#رضا_زمانیان_قوژدی
96/11/10 مرتکب شدم

...................احتیاط !...................
می توان از خانه بیرون رفت، اما احتیاط!
پیش لیلا، یا که مجنون رفت، اما احتیاط!

در دل بازار لاکردار، جولان می توان
شاد آمد، با دلی خون رفت، اما احتیاط!

می توان آمد  شمال،اما برای عشق و حال
یا به سوی کوه صهیون رفت، اما احتیاط!

دست چپ خیلی تفاوت می کند با دست راست
می توان مافوق قانون رفت، اما احتیاط!

می توانی یک شبه، مولتی تریلیاردر شوی
از همان راهی که قارون رفت، اما احتیاط!

می توان در سوء تدبیر از جهان پیشی گرفت
کشوری را کرد مغبون، رفت، اما احتیاط!

پرچم تسلیم را با افتخار!! افراشتن
رفت راهی که فریدون رفت، اما احتیاط!

می توان با دشمنان خندید و بر ملت گریست!
چشم مردم، کرد جیحون، رفت، اما احتیاط!

#رضا_زمانیان_قوژدی
۹۹/۰۴/۱۶ مرتکب شدم
#خلو_دخو
jnbkhndg@
لینک کانال تلگرام:
 https://telegram.me/joinchat/EWJCZUER6Np0XsYhSE6bWw
نشانی وبلاگها :
http://anoosha96.blogfa.com
http://zamanianghoogdy.blogfa.com
http://andakisher.mihanblog.com

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 146 نفر 373 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /05/ 1399)   | مسعود مدهوش (22 /05/ 1399)   | بهنام حیدری فخر (22 /05/ 1399)   | محمد علی رضا پور (22 /05/ 1399)   | معین حجت (22 /05/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (22 /05/ 1399)   | رضا زمانیان قوژدی (22 /05/ 1399)   | روزبه آریا (22 /05/ 1399)   | کرم عرب عامری (22 /05/ 1399)   | مینا تمدن خواه (23 /05/ 1399)   | شهرام بذلی (23 /05/ 1399)   | امیرحسام زمانیان (02 /06/ 1399)   | محمدعلی سلیمانی مقدم (22 /11/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :7


نظر 20

  • امیر عاجلو   22 امرداد 1399 00:42

    rose rose rose rose rose

  • مسعود مدهوش   22 امرداد 1399 01:48

    درود بر استاد زمانیان گرامی rose rose

    افرینها و دستمریزاد،در قالب شعر سخن دل میگویی applause applause applause rose rose

  • بهنام حیدری فخر   22 امرداد 1399 02:16

    درود بر شما جناب استاد زمانیان گرانقدر
    بسیار لذت بردم از خواندن اشعار زیبای شما...،اما احتیاط
    در پناه حق شاد و پیروز و سربلند باشید گرامی rose rose rose
    applause applause applause

  • محمد علی رضا پور   22 امرداد 1399 06:48

    در گروهی، دشمنان را هجو گفتم، پاک شد

    سلام و درود
    استاد زمانیان گرانقدر

    جالب و خواندنی است. rose

  • معین حجت   22 امرداد 1399 09:58

    استاد زمانیان بزرگوار ، جانا سخن از دل ما میگویی ...
    دست مریزاد ، فاخر و دلنشین ، حظ بردم ، لیکن احتیاط .... applause applause applause rose rose rose

    • رضا زمانیان قوژدی   22 امرداد 1399 11:05

      سلام استاد حجت عزیزم rose
      نگاه پر مهر و نظر سراسر لطفتان را سپاس applause
      چشم...حتما احتیاط می کنم laughing
      بمانید rose

  • ولی اله بایبوردی   22 امرداد 1399 10:12

    می توان با دشمنان خندید و بر ملت گریست!

    به قول استاد سنایی :

    به مار ماهی مانی نه این تمام و نه آن
    منافقی چه کنی مار باش یا ماهی

    امان از دست ریا

    مردان بی نهایت چهره .....

    سلام و درودها

    بیان درک واقعیّت در قالب طنز....

    دستمریزاد

    استاد زمانیان مهر نگار

    قلمتان ماندگار

    تقدیمی : rose


    @همچو تمساحی مداوم اشکریز@

    هر ریا کاری ، نهانی مقصدی
    مقصدی دارد تظاهر گر بدی

    این چه انسانی فریبد اجتماع
    با چنان ترفند ، گیرد انتفاع

    جاه خواهد تا کند فسقی ، دلا
    در امانت معصیت بس ماجرا

    مال ایتامی خورد اوقاف را
    متّقی دوران به ظاهر عارفا

    می دهد خرجی به هر درویش را
    صوفیان را ، خانقاهی ، طرح ها

    مسجدی سازد ، رباطی ،مجلسی
    می کند بر پا ،خودی مطرح کسی

    پارسا ، ما بین مردم ،این کسان
    قصدشان مردم فریبی میل جان

    اَمردان را بنگرد گیرد که کام
    هر اُناثی را ، نگاهی ، والسّلام

    با عبادت می فریبد مردمان
    هر معاصی را کند کتمان همان

    بین مردم محترم با احترام
    با ریا کاری فریبد جمله عام

    بین مردم پارسایان این کسان
    میل دنیا ،منحرف سازد همان

    این کسان از آخرت مردم گریز
    همچو تمساحی ، مداوم اشکریز

    صالحان روزند زاهد پیشگان
    در ترّدد شیخ وار این صالحان

    آدمی ، در غفلتی افتاده ، هان
    ذکر سبحان اللهی گوید : فغان

    باطنی را ، پاک باید کرد ،هان
    ظاهری گویا ، بواطن را عیان

    هر چه گویم گفته آید از زبان
    با عمل علمی به تقوا، هر زمان

    از ریا کاری کند دوری هم او
    همچومهری آسمان فرخنده رو

    ولی اله بایبوردی

    07 / 02 / 1397

    rose
    rose rose
    rose rose rose
    rose rose rose rose

    • رضا زمانیان قوژدی   22 امرداد 1399 11:02

      درودها بر شما استاد بداهه سرایی جناب استاد بایبوردی عزیز rose
      سپاس از نظر لطف و شعر زیبایتان applause
      مانا باشید applause rose

  • روزبه آریا   22 امرداد 1399 13:59

    درود استاد بسیار زیباست
    applause applause rose

  • کرم عرب عامری   22 امرداد 1399 16:18

    درودها عزیز
    البته جنابعالی شکسته نفسی فرمودید
    شاعر فلسفه رام توسعه می دهد حتی
    غزل های حافظ باران رنج مردمان زمان اوهم هست که از طرف شاهکهای سلسله چوپانیان بر سر مردم می ریخت
    بعد از این ، نور به آفاق دهم از دل خویش
    که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
    ****
    ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن





    در این چمن که گلی بوده است یا سمنی

    از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت





    عجب که بوی گلی هست و رنگ یاسمنی

    به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند





    چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

    مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ





    کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی
    ***
    می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
    چون نیک بنگری ، همه تزویر می کنند

    *


    آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
    حافظ این خرقه پشمینه بیانداز و برو

    *

    حافظ این خرقه بینداز، مگر جان ببری
    کاتش از خرمن سالوس وکرامت برخاست

    *

    شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش
    گربدین فصل و هنر نام کرامات بریم

    *

    نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم
    دلق ریا به آب خرابات بر کشیم
    ****
    با محتسبم عییب مگویید که او نیز
    پیوسته چو ما، در طلب عیش مدام است

    واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
    من اگر مهر نگاری بگزینم، چه شود؟

    قاضی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد
    پاردمش داز باد این حیوان خوش علف

    بیا که خرقه من گرچه رهن میکده هاست
    زمان وقف نبینی به نام من، در می

    باده با محتس شهر ننوشی، زنهار
    بخودره باده ات و سنگ به جام اندازد

    درین صوفی وشان دردی ندیدم
    تکه صافی باد عیش درد نوشان

    این دلق پوش صومعه، نقد طلب مجوی
    یعنی زمفلسان سخن کیمیا مپرس
    و بازهم درود
    rose rose rose

  • مینا تمدن خواه   23 امرداد 1399 01:52

    درودها نثارتان استادبزرگوار و ادیب
    بسیارعالی و دلنشین
    همیشه اشعارتان گزنده هست و به روز
    قلم نویسا و طبع روانتان مستدام

    rose rose rose

  • شهرام بذلی   23 امرداد 1399 08:54

    سلام و احترام ..
    درودها نازنین ..
    جناب زمانیان عزیز .حقیقتا زیبا و با عشق
    ساخته و پرداخته اید ..
    آفرین بر این همه واژه های ناب و زیبا

    • رضا زمانیان قوژدی   25 امرداد 1399 02:03

      سلام استاد بذلی زرین نگار rose
      قطعا از سر لطف و اغماض نگریسته اید rose
      مهرتان پایدارتر بادا applause

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا