به دل نشست که جانان شود نشد که نشد

دلم شکست که عمران شود نشد که نشد

کنار کوچه احساس من کسی نگذشت

اگرچه رند خیابان شود نشد که نشد

بتی کجاست که روزی به گوشه شور

انیس و مونس مستان شود نشد که نش...

آرام برفتم چو دلارام گرفتم
صد دل به تو دادم ز دل آرام گرفتم
پنهان ز حریفان به قفای دل مسکین
صد بار برفتم ز غمش کام گرفتم
آن شب که خیال سر زلفش به دل افتاد
آشوب عراق و خطر شام گرفتم
شوری است درین...

سرو سیمینی که گیرد خرمی از آب دیده
صرف سرمستی نماید تلخی خوناب دیده
دردها زاید ز عشق و سوزها گیرد ز سینه
موج آرد کف به دامن گریه در گرداب دیده
شعله در شام سر زلفش به خاموشی گراید
در شب هجران نپاید طلع...

خون دل می ریزی و پیمانه می گیری به دست
هیچ شرمت نیست از خونریزی و زان چشم مست
دل ملول آمد ازین بیداد جانا مهلتی
روح بازآید به جان و جان قدح گیرد به دست
طاقت اصرار تا کی در هوای عقل باخت
پرده ان...

سرو سیمینی که گیرد خرمی از آب دیده

صرف سرمستی نماید خون دل،خوناب دیده

دردها زاید ز عشق و سوزها گیرد ز سینه

موج آرد کف به دامن گریه در گرداب دیده

شعله در شام سر زلفش به خاموشی گراید

در شب هجرا...