شک میکنم

به استقلالِ حیوانی که در بیخ یک جاده

تمام شهر را زبان خواهد زد،

انگار روزی سراغ خرگوش

تردیدی بر شکار ستیز خواهد شد!

تا پرسش یک اجبار

انباشتگی میل های دروغ را به یک عادت

سرگرم اجتماعی ک...

کسی خانه ی تابستان را
قرار عاشقانه ی خود نخواهد کرد،
روزی به تمام ستاره ها خواهم گفت
که هیچ عددی مقدس نیست!
و گُل را از تمام کتاب ها پاک خواهم کرد،
یک نفر گوشه ی تنهایی
تب خورشید را می گیرد،
آه!
ام...

در گورستان تنهایی
هیچ سنگی بنای تولد را بهانه ی مرگ نخواهد کرد!
یک درخت خشکیده
در انبوه آشفتگی خاک
شاخه هایش را در هم شکست،
هیچ احساسی به فریاد نزدیک نخواهد شد
گویی تمام وحشت ها زیر خاک پنهان است!
...

https://s2.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۲۱۴_۲۰۵۶۰۴_msy0.jpg


یک ثانیه اشک

از صدایی که در واژه ها می رقصد

لال می شود از سکوت!

انگار زخمی جای خون را

در فکرِ یک نفر گم کرده باشد،

این بار تمام شعرهایم را
...

یک حیوان نفرین شده 

روی پاهایش مُرد،

عشق برای رسوایی کافی نیست!

برای آفتاب

همه چیزم را رسوا خواهم کرد،

دنیا 

همه چیزش را برداشت

خورشید مثل یک حسود 

می خواهد همه را برویانَد،

ماه

نورش را به ک...