مرا بر شهر سوخته افتخار است
که آثارش ز باب تاج دار است
به دنیا کم نظیر است شهر سوخته
هنوزم علم آنها پایدار است
اگرچه سوخته است آن شهر پُر علم
گل زیبایی در فصل بهار است
به جا هست اندر آن اثار دان...

بخوان که شعر من امشب صدا و سیما شد
زبان به وصف حقیقت رسیده گویا شد
برای نیت پاکی که دل نمود امشب
تمام عالم هستی دوباره دریا شد
اگر به کشتی نوح پای ما برسد
نجات ما به مراتب بهار زیبا شد
ثبات عالم...

دو چشم خون فشان بر آسمان بود
ز بی رحمی دگر خواب گران بود
بهار سبز و خرّم در نگاهش
نمیبیند به چشم آن خزان بود
به تاریکی چنان عادت نموده
که خورشید بر دو چشمش بی نشان بود
نمی آید به فکرش شادمانی
ز...

در اشتباهم مشکل کجا بود
دنیای بی رحم پر از گناه بود
خوردم فریبش بر ظاهر او
گشتم اسیرش دانا خدا بود
از ناتوانی بر او اسیرم
آخر کجایش مهر و وفا بود
از حیله آن کس در امان نیست
این دام نیرنگ پر ماج...

مولا کسی ست که عالم به آن اقتدا کند
دنیا پر از عدالت و ذکر خدا کند
وقت نماز صبح به محراب خون روان
محراب به خون سرش،خوش نما کند
آن دم عدو که کند قصد جان او
خون بر محاسنش خدا را صدا کند
فزتو به رب...